بزرگنمايي:
عصر کرد - اقتصاد 24 - نوژن اعتضادالسلطنه- "چرا اکنون به سوی انرژی های تجدید پذیر نرویم و از افزایش خطر فاجعه آب و هوایی جلوگیری نکنیم"؟ این بخشی از گفته های "ایلان ماسک" بنیانگذار تسلا است، و این بخشی از سخنان "گرتا تونبرگ" فعال آب و هوا و اقلیم که گفته بود:"بسیاری از مردم می گویند که سوئد فقط یک کشور کوچک است، و مهم نیست که ما چه کار می کنیم، اما من آموخته ام که شما هرگز آن قدر کوچک نیستید که نتوانید تغییری ایجاد کنید".
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
اشتراک نظر یک کارآفرین و فعال اقتصادی با نظر یک فعال اقلیمی و زیست محیطی نشان از اهمیت گذار به سوی انرژی سبز و تجدیدپذیر دارد. در این میان، می توان پرسید که کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به ویژه حاشیه خلیج فارس در گذار به انرژی پاک چه پیشرفت هایی داشته اند و با چه چالش ها و موانعی مواجه بوده اند؟ ایران به عنوان یکی از کشورهای واقع شده در آن منطقه چه گزینه هایی پیش رو دارد و چه درس هایی را می تواند از تجربه سایر کشورها در زمینه گذار سبز بیاموزد؟
خبرنگار اقتصاد 24 این پرسشها و پرسشهایی بیشتر را با پنج کارشناس برجسته مسائل حوزه انرژی در میان گذاشته است که مشروح آن از نظر میگذرد:
دکتر "اکارت ورتز" اقتصاددان، متخصص نفت و مدیر بخش مطالعات خاورمیانه در "انستیتو آلمانی مطالعات جهانی و منطقه ای" (GIGA) است. تخصص دکتر "ورتز" در حوزه اقتصاد سیاسی خاورمیانه، انرژی و امنیت غذایی و همکاری اروپا و مدیترانه بوده است.
دکتر "کارول نخله" سابقه همکاری با شرکت های بزرگ حوزه انرژی از جمله "اِنی" ایتالیا را در سطح اجرایی و به عنوان مشاور ویژه پارلمان بریتانیا در سطح سیاستگذاری داشته است. هم چنین، او با سازمان های بین المللی ، اندیشکده ها و دانشگاه ها در مقیاس جهانی همکاری داشته است. دکتر "نخله" به عنوان دبیرکل باشگاه انرژی عرب فعالیت کرده است. او نقش مهمی در گفتگو پیرامون سیاستگذاری در حوزه توسعه مبتنی بر منابع طبیعی در سازمان توسعه و همکاری اقتصادی ایفا کرده است. دکتر نخله در سال 2024 میلادی از سوی ماهنامه "مدیرعامل" به عنوان "بانفوذترین مدیر عامل و مشاور حوزه کسب و کار در لندن" انتخاب شد. دکتر "نخله" بنیانگذار و مدیر عامل شرکت "کریستول انرژی" است.
دکتر "لی چن سیم" همکار اندیشکده آمریکایی "انستیتو خاورمیانه" و کارشناس حوزه اقتصاد سیاسی، انرژی روسیه و خلیج فارس (نفت، گاز، انرژیهای تجدیدپذیر، هستهای) و تلاقی آن با روابط بین الملل است. تحقیقات او شامل مطالعات منطقهای مانند روابط خلیج فارس و روابط روسیه و خاورمیانه و هم چنین تأثیر انرژی بر الگوهای تعامل دولت و جامعه بوده است. او استادیار امنیت بین المللی و مدنی در دانشگاه "خلیفه" ابوظبی در امارات متحده عربی بوده است.
دکتر "تونی آگوستیونو کورنیاوان" چهرهای شناخته شده در حوزه مقابله با مشکلات پیچیده زیست محیطی است. علایق تحقیقاتی وی در زمینههای تصفیه فاضلاب و مدیریت پسماند جامد است. از او بیش از 160 مقاله منتشر شده و در تهیه کتب در زمینه تبدیل زباله به انرژی و تصفیه فاضلاب نقش داشته و در کنفرانسهای متعددی سخنرانی کرده است. دکتر "کورنیاوان" در زمینه کار بر روی فناوری دیجیتال در حوزه تصفیه آب و بازیافت زباله چهرهای پیشگام بوده است. هم چنین، او با ارائه بینشهایی در مورد چگونگی تبدیل زبالههای بلااستفاده به کامپوزیت به عنوان جاذبهای کم هزینه در مقابله با آلودگی آب، دستور کار تحقیقاتی را شکل داده است. او دستاوردهای علمی نیز داشته از جمله دریافت جایزه "استعداد سبز" در سال 2010 میلادی از وزارت آموزش و تحقیقات فدرال آلمان و جایزه دانشمند جوان در سال 2013 میلادی از مجمع جهانی اقتصاد سوئیس. واحد علوم تامسون رویترز در سال 2011 میلادی نام او را در زمره یک درصد محققان پراستناد در زمینه مهندسی براساس شاخصهای ضروری علوم قرار داد. دانشگاه استنفورد نیز نام او را در زمره 2 درصد دانشمندان برتر در حوزه علوم محیطی قرار داده است. دکتر "کورنیاوان" دانشیار دانشگاه شیامن در جمهوری خلق چین است.
"یاسمین صغیرات" مدیر دبیرخانه عمومی مرکز بین المللی مطالعات پیشرفته زراعی مدیترانه (CIHEAM) در فرانسه است که در آنجا بر ارتباطات و نشریات نظارت دارد و در حوزه سیاستگذاری جنسیتی و توانمندسازی زنان و جوانان فعال است. او پیش تر پروژه های توسعه پایدار و مسئولیت اجتماعی شرکت در مغرب را برای رصدخانه مسئولیت اجتماعی شرکت (ORSE) هدایت کرده است. او هم چنین به عنوان مسئول پروژه در دفتر معاون دبیرکل سازمان ملل متحد به منظور تامین مالی نوآورانه برای توسعه (UNITAID) و به عنوان مشاور آژانس توسعه فرانسه (AFD) فعالیت کرده است. او هم چنین رئیس کمیته مسئولیت اجتماعی شرکت در اتاق بازرگانی و صنعت الجزایر در فرانسه بوده است.

* در میان کشورهای منطقه به طور خاص عربستان سعودی و امارات تلاش هایی را برای گذار به انرژی تجدیدپذیر و سبز انجام داده اند. آیا واقعا این کشورها می توانند از وابستگی به درآمد نفتی دور شوند و گذار به انرژی سبز را به صورت موفقیت آمیز تجربه کنند؟ ایده گذار کشورهای خاورمیانه به انرژی پاک تا چه اندازه واقع بینانه است؟
اکارت وُرتز: اظهارات بغایت بلندپروازانه ای در این باره مطرح شده اند اما سهم انرژی های تجدیدپذیر در ترکیب انرژی عربستان سعودی و امارات متحده عربی کماکان محدود است. ظرفیت بالقوه زیادی برای انرژی خورشیدی وجود دارد. بنابراین، سهم انرژی های تجدید پذیر احتمالا در آینده افزایش خواهد یافت. این که آیا انرژی های تجدیدپذیر جایگزین نفت و گاز خواهند شد یا خیر پرسشی متفاوت است. در عرصه تولید برق این یک امکان جزئی است اما این که آیا انرژی های تجدیدپذیر میتوانند همان میزان رانت را مانند صادرات نفت ایجاد کنند جای تردید در مورد آن وجود دارد.
کارول نخله: پاسخ کوتاه این است که بله، آن کشور قادر خواهند بود اما ما باید چالش های پیش رو را بپذیریم. اقتصادهای خلیج فارس کماکان به نفت و گاز وابسته هستند و حتی در جایی که تولید ناخالص داخلی غیرنفتی در حال رشد است، کماکان به درآمدهای نفتی وابسته هستند و از درآمد حاصل از آن برای تأمین مالی طرحهای بلندپروازانه انرژی سبز و گذار انرژی در منطقه نیز استفاده می کنند. با این وجود، صرفنظر از گذار انرژی که همه اقتصادهای وابسته به نفت را در معرض خطرات مختلف قرار می دهد، تنوع اقتصادی یک اصل کاملا ثابت برای رشد اقتصادی سالم، بادوام و پایدار است. گذار انرژی در منطقه هر چند با سرعتی متفاوت دنبال شده در سالیان اخیر شاهد حرکت ثابتی در مورد آن بوده ایم. با این وجود، هنوز باید کارهای بیشتری در این باره صورت گیرد.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: گذار کشورهای خاورمیانه به ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی از وابستگی به نفت به انرژی سبز، هم یک ضرورت استراتژیک و هم یک تلاش چالش برانگیز است. در حالی که هر دو کشور گامهای مهمی در سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر برداشتهاند، دستیابی به یک گذار کامل کماکان یک فرآیند طولانی مدت و پیچیده است. عربستان سعودی و امارات دارای اقتصادهایی هستند که عمیقا در صادرات سوخت های فسیلی ریشه دارند موضوعی که تغییر جهت به سمت انرژی های پاک را به یک کار دشوار هرچند ممکن تبدیل می کنند. هر دو کشور برنامه های متنوع سازی بلندپروازانه ای مانند چشم انداز عربستان سعودی 2030 و استراتژی انرژی 2050 امارات متحده عربی را با هدف کاهش وابستگی خود به درآمدهای نفتی با سرمایه گذاری در انرژی های تجدیدپذیر، هیدروژنی و سایر فناوری های سبز آغاز کرده اند.
در مورد عربستان سعودی پروژه هیدروژن سبز "نئوم" بزرگترین مرکز تولید هیدروژن سبز در جهان است. هم چنین، نیروگاه خورشیدی "ساکاکا" و مزرعه بادی "دومات الجندال" در حال حاضر عملیاتی شدهاند و پروژههای بیش تری برنامه ریزی شده است. این کشور قصد دارد تا سال 2030، 50 درصد انرژی خود را از انرژیهای تجدیدپذیر تولید کند، اما دستیابی به این هدف مستلزم توسعه اساسی زیرساختها است.
در مورد امارات متحده عربی پارک خورشیدی محمد بن راشد آل مکتوم در دبی یکی از بزرگترین پروژههای خورشیدی جهان است. امارات متحده عربی استراتژی به صفر رساندن آلایندههای کربنی خود را تا سال 2050 راه اندازی کرده و سرمایه گذاری هنگفتی بر روی هیدروژن و انرژی هستهای (نیروگاه هستهای براکه) انجام داده است. این کشور در حال تنوع بخشیدن به اقتصاد خود با تمرکز بر گردشگری، امور مالی و فناوری است. علیرغم این تلاش، اما درآمدهای نفتی کماکان بر اقتصاد، زیرساختهای تامین مالی، برنامههای اجتماعی و صندوقهای ثروت دولتی آن کشور حاکم است. حذف کامل وابستگی به نفت در چند دهه آینده مستلزم تغییر اساسی در ساختار اقتصادی آن کشورها خواهد بود.
گذار به انرژی سبز در خاورمیانه واقع بینانه است، اما به دلیل چندین عامل روندی فوری یا روان نخواهد بود. نخستین مانع وابستگی اقتصادی به نفت است. عربستان سعودی و امارات از درآمدهای نفتی برای تأمین مالی پروژههای انرژی تجدیدپذیر استفاده میکنند و این موضوع باعث ایجاد یک تناقض میشود. پول نفت به گذار سبز آن دو کشور کمک میکند. با این وجود، تقاضای جهانی نفت هنوز بالاست و کاهش سریع تولید میتواند اقتصاد آن کشور را بی ثبات کند. چالش دیگر فنی و زیرساختی است. شبکههای برق منطقه حول محور سوختهای فسیلی طراحی شدهاند و برای ادغام انرژیهای تجدیدپذیر نیاز به ارتقا دارند. هم چنین، پروژههای هیدروژن سبز در مقیاس بزرگ با موانع تکنولوژیکی و هزینهای روبهرو هستند، زیرا تولید هنوز گران قیمت است. نکته دیگر آن که خطرات ژئوپولیتیک و سیاسی وجود دارند. خاورمیانه یک منطقه حساس ژئوپولیتیکی است. بی ثباتی سیاسی میتواند سرمایه گذاری در انرژی پاک را مختل کند. دولتها نیاز به اصلاح سیاستهای یارانهای دارند. بسیاری از کشورها برای سوختهای فسیلی یارانه پرداخت میکنند و همین موضوع قابلیت رقابت انرژیهای تجدیدپذیر را کاهش میدهد. مسائل مربوط به آب و هوا و ذخیره انرژی نیز تاثیرگذار هستند. این منطقه دارای منابع خورشیدی و بادی فراوان است، اما ذخیره انرژی کماکان یک چالش برای حفظ تامین برق پایدار است. دمای هوای بالا کارایی پنلهای خورشیدی را کاهش میدهد و به فناوریهای سازگار نیاز دارد.
ارزیابی نهایی من این است که یک گذار تدریجی و انتخابی پیش روی کشورهای منطقه قرار خواهد داشت. گذار کامل از سوختهای فسیلی در کوتاه مدت تا میان مدت هدف گذاریای غیر واقع بینانه است، اما تنوع بخشی تدریجی به منابع انرژی امری در حال وقوع است. عربستان سعودی و امارات متحده عربی خود را به عنوان رهبران انرژیهای تجدیدپذیر معرفی کردهاند، اما موفقیت گذار آنان در این مسیر به ثبات سیاستگذاری، تنوع بخشیدن در حوزه اقتصادی و پیشرفتهای تکنولوژیکی بستگی دارد. هم چنین، انرژیهای تجدیدپذیر بیش از آن جایگزین درآمدهای نفتی باشند مکمل آن خواهند بود. کشورهای منطقه احتمالاً در دهههای آینده به صادرکنندگان انرژی سوختهای فسیلی و تجدیدپذیر تبدیل خواهند شد. در نهایت این که علیرغم آن که کشورهای خاورمیانه میتوانند گذار انرژی پاک را رهبری کنند، این یک رویکرد تدریجی و ترکیبی خواهد بود، نه جدایی کامل از نفت.
یاسمین صغیرات: منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بدون شک یک بازیگر اصلی در صحنه انرژی جهانی است، اما در حال حاضر با وابستگی شدید به سوختهای فسیلی شناخته میشود. بله، این گذار واقع بینانه و در برخی موارد هم اکنون در حال انجام است. آن چه در معرض خطر است صرفا موضوع فناوری یا ظرفیتهای مالی نیست، بلکه پیکربندی مجدد واقعی مدلهای اقتصادی است. چندین کشور عربی متوجه شدهاند که به دلایل اقتصادی، اقلیمی و ژئوپولیتیکی دیگر نمیتوانند تنها به هیدروکربنها وابسته باشند.
برای مثال، عربستان سعودی طبق سند چشم انداز 2030 از طریق سرمایه گذاریهای کلان در هیدروژن سبز، انرژی خورشیدی و پروژههای بزرگی مانند نئوم استراتژی بسیار جاه طلبانهای را به نمایش میگذارد. با این وجود، در واقعیت 90 درصد از صادرات آن کشور هنوز با نفت مرتبط است. بنابراین، شکلی از تناقض وجود دارد. این گذار از طریق درآمدهای نفتی تامین مالی میشود.
در امارات متحده عربی یک پویایی واقعی از تنوع وجود دارد: گردشگری، مالی، صنعت و انرژیهای تجدیدپذیر، همگی نشان دهنده سهم رو به رشد تولید ناخالص داخلی به ویژه در دبی هستند. آن کشور قصد دارد سهم انرژی پاک را تا سال 2030 به 30 درصد برساند در حالی که امروز تنها 12 درصد است.
مراکش به نوبه خود نه تنها در انرژیهای تجدیدپذیر سرمایه گذاری کرده بلکه بخشهای صنعتی سبز را نیز با چشم اندازی یکپارچه ساختار داده است. آن چه که گذار آن کشور به انرژی سبز را قویتر ساخته چارچوب اجرایی آن است: یک استراتژی واضح با قلمرو تعیین شده که از طریق اولویتهای اجتماعی و اقتصادی آن بیان شده است. بیش از یک سوم تولید برق آن کشور در حال حاضر قابل تجدید است و اهداف آن برای سال 2030 بسیار روشن هستند.
در نهایت، در الجزایر 91 درصد از صادرات آن کشور به هیدروکربنها متکی است. ظرفیت بالقوه خورشیدی بسیار زیاد است، اما هنوز مورد بهره برداری قرار نمیگیرد. تلاشها در آن کشور بر روی کربن زدایی گاز متمرکز شده است و پروژههای هیدروژن سبز در حال اجرا هستند.
بنابراین، بله، گذار به انرژی پاک امکان پذیر است، البته روندی زمان بر و تدریجی خواهد بود، اما در حال انجام است. منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا میتواند آخرین منطقهای باشد که سوختهای فسیلی را به دلیل هزینههای پایین تولید و وابستگی جهانی فعلی کنار میگذارد. با این وجود، آن منطقه دارای بزرگترین ظرفیت بالقوه خورشیدی جهان است و نهادهای چندجانبه باید با سرمایه گذاری، انتقال فناوری، و اصلاحات اساسی حاکمیتی، از جمله شفافیت و باز بودن رقابت در بخش انرژی، نقش محوری را در حمایت از این گذار ایفا کنند.

* چه فرصت ها و چالش هایی پیش روی کشورهای حوزه خلیج فارس در مسیر گذار به انرژی پاک وجود دارد؟
اکارت ورتز: این گذار می تواند به تولید انرژی در داخل کشورهای منطقه با آلایندگی کربنی کمتر کمک کند. در حال حاضر حدود نیمی از برق در عربستان سعودی با نفت تولید می شود، زیرا گاز طبیعی کافی وجود ندارد. جایگزینی نفت با انرژی های تجدیدپذیر در تولید برق می تواند از ظرفیت صادرات نفت محافظت کند. آنان به موضوع این گونه نگاه می کنند: گسترش انرژی بیش از گذار انرژی.
کارول نخله: اولین و مهم ترین چالش، کوچک شدن بازارهای نفت و گاز یعنی کاهش تقاضا است که به درآمد کمتر و رقابت قوی تر بین تولیدکنندگان مختلف در سراسر جهان و از جمله خاورمیانه می انجامد. با این وجود، با توجه به این واقعیت که تولید کنندگان انرژی منطقه با هزینه پایین و برخی از آنان با شدت آلایندگی کربنی پایین از نظر تولید نفت به تولید می پردازند، ممکن است آخرین بازیگرانی باشند که بازار را ترک می کنند اما برای آن که بتوانند جایگاه خود را حفظ کنند به تنوع بخشی به اقتصاد نیاز دارند. هم چنین، آنان می توانند در عرصه فناوری های سبز مانند جذب و ذخیره کربن و هم چنین هیدروژن نقشی پیشرو داشته باشند.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و کویت در مقطع حساسی در زمینه گذار به انرژی پاک هستند. علیرغم آن که آن کشورها از فرصت های منحصر بفردی برخوردارند که می تواند این گذار را تسریع کند اما با چالشهای مهمی نیز مواجه هستند که میتواند پیشرفت را کُند سازد. یکی از فرصت های گذار به انرژی پاک منابع انرژی تجدیدپذیر فراوان است. منطقه خلیج فارس برخی از بالاترین سطوح تابش خورشیدی را در جهان دارد که آن را برای تولید انرژی خورشیدی ایده آل می سازد. ظرفیت بالقوه استفاده از انرژی بادی نیز به ویژه در نواحی ساحلی و بیابانی منطقه وجود دارند. فرصت دوم تعهد و سرمایه گذاری قوی دولت های منطقه است. دولت ها در حال سرمایه گذاری هنگفتی بر روی فناوری های انرژی پاک هستند و صندوق های ثروت دولتی از پروژه های تجدیدپذیر در مقیاس بزرگ حمایت می کنند. سومین فرصت رهبری در عرصه هیدروژن سبز است. فرصت چهارم تنوع اقتصادی و ایجاد شغل است. گذار به انرژی پاک با تلاش برای تنوع بخشیدن به اقتصادها به دور از وابستگی به نفت، ایجاد صنایع و مشاغل جدید در انرژی خورشیدی، نیروی باد، ذخیره انرژی و هیدروژن همسو است. سرمایه گذاری در انرژی های تجدیدپذیر می تواند به جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی و توسعه بخش های صنعتی جدید کمک کند.
فرصت پنجم پیشرفت های تکنولوژیکی و تحقیق و توسعه است. کشورهای حوزه خلیج فارس در حال سرمایه گذاری در مراکز تحقیقاتی و نوآوری برای توسعه پنل های خورشیدی کارآمدتر، راه حل های ذخیره انرژی و فناوری های جذب کربن هستند. این منطقه همچنین در حال بررسی شبکه های هوشمند و سیستم های مدیریت انرژی مبتنی بر هوش مصنوعی برای ادغام انرژی های تجدیدپذیر در سیستم های برق موجود است. فرصت ششم تقاضای بازار جهانی برای انرژی پاک است. هم چنین، منطقه خلیج فارس با استفاده از موقعیت جغرافیایی خود می تواند انرژی پاک را به اروپا، آسیا و آفریقا صادر کند.
با این وجود، چالش هایی نیز برای گذار به انرژی پاک وجود دارند. مهم ترین آن چالش ها وابستگی اقتصادی به نفت و گاز است. اقتصاد کشورهای خلیج فارس به شدت به درآمدهای نفتی متکی هستند که بودجه ملی، برنامه های اجتماعی و زیرساخت ها را تأمین می کند. هم چنین، گذار باید با دقت مدیریت شود تا از بی ثباتی اقتصادی جلوگیری بعمل آید، به خصوص که صادرات نفت کماکان سودآور است. چالش دوم موضوع زیرساخت انرژی و یکپارچه سازی شبکه است. شبکه های برق منطقه برای سوخت های فسیلی طراحی شده اند و ادغام انرژی های تجدیدپذیر متناوب (خورشیدی و بادی) نیاز به ارتقاء قابل توجهی دارد. فناوری های ذخیره سازی انرژی باید بهبود یابد تا عرضه و تقاضا متعادل شود.
چالش دیگر مصرف بالای آب در فناوری های تجدیدپذیر است. برخی از فناوری های انرژی پاک، مانند تولید هیدروژن و نیروی خورشیدی متمرکز (CSP) (در این روش انرژی نور خورشید به حرارت تبدیل شده و سپس از طریق یک مایع حامل یا سیستم تخلیه حرارت به تولید برق میپردازد) به مقادیر زیادی آب نیاز دارند که منبعی کمیاب در خلیج فارس است. نکته دیگر آن که نوآوری در تولید انرژی بهینه از آب بسیار مهم خواهد بود. چالش دیگر یارانه های در نظر گرفته شده برای سوخت های فسیلی است. بسیاری از کشورهای حوزه خلیج فارس کماکان به نفت، گاز و برق یارانه می دهند و سوخت های فسیلی را در بازارهای داخلی ارزان تر از انرژی های تجدیدپذیر می سازند. حذف تدریجی یارانه ها از نظر سیاسی حساس است زیرا می تواند هزینه های انرژی را برای مصرف کنندگان افزایش دهد. چالش پنجم ریسک های ژئوپولیتیک و نوسانات بازار است.
منطقه خلیج فارس با تنش های ژئوپولیتیکی مواجه است که می تواند بر سرمایه گذاری های انرژی و تجارت تاثیر بگذارد. با نوسانات قیمت نفت، دولت ها باید سرمایه گذاری ها را بین بخش های انرژی سنتی و انرژی پاک متعادل کنند. چالش دیگر کمبود نیروی کار ماهر است. بخش انرژی های تجدیدپذیر به نیروی کار بسیار ماهر نیاز دارد و برنامه های آموزشی برای توسعه تخصص در انرژی خورشیدی، باد، هیدروژن و ذخیره سازی انرژی مورد نیاز است. در این میان، اصلاحات آموزشی و همکاری با نهادهای جهانی نکته ای کلیدی خواهد بود. چالش دیگر رقابت از سوی دیگر مراکز انرژی پاک است. اروپا، چین و ایالات متحده رهبری گذار انرژی پاک جهانی را برعهده دارند. منطقه خلیج فارس باید با سرعت بخشیدن به نوآوری های خود رقابتی باقی بماند. برخی از کشورهای شمال آفریقا (مانند مراکش و مصر) نیز به عنوان بازیگران اصلی انرژی های تجدیدپذیر در حال ظهور هستند.
ارزیابی کلی من آن است که یک مسیر متعادل رو به جلو وجود دارد. منطقه خلیج فارس دارای ظرفیت بالقوه قوی برای تبدیل شدن به یک رهبر جهانی در زمینه انرژی پاک، با استفاده از منابع خورشیدی و بادی، توان مالی و زیرساخت های خود است. با این وجود، گذار باید تدریجی و با دقت مدیریت شود تا از اختلالات اقتصادی جلوگیری بعمل آید. درآمدهای نفتی احتمالا به حمایت از سرمایهگذاریهای انرژی پاک ادامه میدهند و یک سیستم انرژی ترکیبی ایجاد میکنند که در آن سوختهای فسیلی و انرژیهای تجدیدپذیر برای چندین دهه در کنار هم وجود دارند.
یاسمین صغیرات: منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به طور خاص کشورهای حوزه خلیج فارس دارای ظرفیت بالقوه برای انرژی خورشیدی هستند. کشورهای حوزه خلیج فارس با بهره برداری از این منبع فراوان نه تنها می توانند منابع انرژی خود را تنوع بخشند بلکه با تبدیل شدن رهبران انرژی سبز نفوذ خود را بر بازار جهانی انرژی نیز حفظ کردند. با این وجود، این گذار هم چنین به معنای دور شدن از منطق رانت خواری است. این شامل بازنگری در مدلهای رشد، اصلاح یارانههای انرژی و جذب استعدادها، فناوریها و سرمایهگذاریهای پایدار است. این یک چالش عمیق است، اما چالشی است که می تواند انعطاف پذیری طولانی مدت آنان را تقویت کند.
فرصتهای این کشورها آن است که از ظرفیت سرمایه گذاری بالایی برخوردارند و به لطف صندوقهای ثروت دولتی، کم و بیش از ثبات سیاسی برخوردار هستند و دیپلماسی فعالی در مورد مسائل توسعه پایدار دارند، نمونه بارز آن کنوانسیون سازمان ملل متحد برای مبارزه با بیابانزایی بود که کار خود در ریاض آغاز کرد. آنان شروع به تغییر جهت خود به سمت بخش های با آلایندگی کربنی پایین (شهرهای هوشمند، گردشگری، لجستیک سبز) کرده اند.
با این وجود، چالش ها از جمله وابستگی مضاعف از یک سو به درآمدهای نفتی و از سوی دیگر به فناوری های خارجی باقی مانده اند. هم چنین، یارانه های انرژی وجود دارند که مانع از گذار به انرژی سبز (تا 6.5 درصد تولید ناخالص داخلی در برخی از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا) و در نهایت عدم شفافیت در هزینه های عمومی و شرکت های دولتی در چندین کشور می شوند.
لی چن سیم: کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دلایل استراتژیک و اقتصادی قوی برای گسترش استفاده از انرژی های تجدیدپذیر دارند. افزایش تقاضای برق به دلیل رشد اقتصادی نیاز به تولید بیش تر برق دارد. سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر با ایجاد فرصتهایی برای صنایع و مشاغل محلی در اقتصاد پسا نفتی از تنوع اقتصادی حمایت میکند. نکته مهم تر آن که استفاده روزافزون از انرژی تجدیدپذیر، رقابت پذیری کربن محصولات صنعتی محلی را در بازار جهانی ایجاد می کند.
مشکل کشورهای حاشیه خلیج فارس در مقایسه با خاورمیانه در سطح گسترده تر به طور عمده وجود موانع نظارتی و مزاحمت های بوروکراتیک است. برای عمان بزرگ ترین چالش مسئله تامین مالی و نیروی کار برای صنعت برق تجدیدپذیر است (که برای عربستان سعودی و امارات چندان مناسب نیستند)، برای بحرین چالش اصلی محدودیت فضا می باشد زیرا نیروگاه های تجدیدپذیر به فضای بیش تری برای تولید همان کیلووات برق نیاز دارند که نیروگاه های گازی تولید می کنند. برای کویت محدودیت های سیاسی مانع از تصویب مقررات لازم شده اند.

* تاثیر منفی عامل ترامپ را در گذار به انرژی سبز در خاورمیانه و جهان چگونه ارزیابی می کنید؟ او خواستار افزایش تولید نفت آمریکا شده است این موضوع چه تاثیری بر گذار خواهد داشت؟
اکارت ورتز: انرژیهای تجدیدپذیر در حال حاضر در بسیاری از موارد با سوختهای فسیلی قابل رقابت هستند، به ویژه در تولید برق، سهم آن ها افزایش مییابد. این یک موضوع اقتصادی ساده است و سیاستگذاری ترامپ آن را تغییر نخواهد داد. حوزه انرژی تجدیدپذیر به مثابه قطاری می باشد که ایستگاه را ترک کرده است.
کارول نخله: ورود "دونالد ترامپ" به کاخ سفید خبر خوبی برای گذار انرژی نبوده است. او حامی آشکار استخراج نفت و گاز بوده و به وضوح احساسات خود را نسبت به گذار به انرژی سبز بیان کرده است (او گفته بود مزارع بادی بزرگ زشت، محله شما را خراب میکنند). به یک معنا، بازگشت او به کاخ سفید اعتماد و خوش بینی بیش تری را نسبت به صنعت نفت و گاز هم در داخل و هم در سطح جهانی تزریق کرده است، همان طور که از تازه ترین اظهارات مدیران عامل بزرگترین شرکت های انرژی از جمله در خاورمیانه می توان این موضوع را متوجه شد. با این وجود، هیچ شرکت یا دولتی از آن زمان تاکنون هدف به صفررسانی آلاینده های کربنی خود را در منطقه رها نکرده است. در هر حال، واقعیت آن است که ترامپ تنها چهار سال در کاخ سفید حضور دارد که مدت زمان بسیار کوتاه تری در مقایسه با بازه زمانی بسیاری از پروژه های انجام شده در حوزه انرژی است. زمانی که صحبت از گذار به انرژی سبز می شود واقعیت آن است که این قطار پیش تر ایستگاه را ترک کرده و توقف ناپذیر است.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: عامل ترامپ در سیاست انرژی جهانی، به ویژه درخواست های او برای افزایش تولید نفت ایالات متحده، می تواند تاثیرات منفی قابل توجهی بر گذار به انرژی سبز در خاورمیانه و جهان داشته باشد. سیاستهای او چه در دوران ریاستجمهوریاش و چه در اثر نفوذ احتمالی آینده، سلطه سوختهای فسیلی را ترویج میکند، که میتواند سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر را کاهش دهد، بیثباتی در بازار ایجاد کند و تلاشهای بینالمللی آب و هوایی را تضعیف کند. فشار ترامپ برای تولید بیشتر نفت و گاز ایالات متحده می تواند منجر به افزایش عرضه جهانی شود که باعث تولید بیش از حد بالقوه نفت و ممانعت از تنوع بخشیدن انرژی در کشورهای نفت خیز خلیج فارس خواهد شد.
عربستان سعودی، امارات متحده عربی و سایر کشورهای خلیج فارس در تلاش هستند تا از طریق هیدروژن سبز، انرژی خورشیدی و بادی، اقتصاد خود را از نفت دور کنند. با این وجود، اگر قیمت نفت پایین بماند ممکن است آن کشورها صادرات سوخت فسیلی را بر انرژیهای تجدیدپذیر در اولویت قرار دهند. تاثیر دیگر تضعیف تعهدات جهانی آب و هوا است. ترامپ به طور تاریخی توافق نامه های آب و هوایی را تضعیف کرده و ایالات متحده را از توافقنامه پاریس در سال 2017 خارج کرد. بازگشت به سیاست های ضد آب و هوا می تواند همکاری جهانی در زمینه کاهش آلاینده های کربنی را تضعیف کند. اگر ایالات متحده سیاست های آب و هوایی خود را تضعیف کند، ممکن است کشورهای تولیدکننده نفت را تشویق کند تا تعهدات خود را به صفر برسانند. تاثیر دیگر، کاهش سرعت سرمایه گذاری و تامین مالی انرژی های تجدیدپذیر خواهد بود. اگر سیاست های ایالات متحده به نفع توسعه نفت و گاز باشد، سرمایه گذاران ممکن است در تامین مالی پروژه های انرژی تجدیدپذیر دچار تردید شوند.
تاثیر دیگر بر روی مفاهیم ژئوپولیتیک و امنیت انرژی است. افزایش صادرات نفت ایالات متحده می تواند وابستگی به نفت خاورمیانه را کاهش دهد و الگوهای تجارت جهانی انرژی را تغییر دهد. کشورهای حاشیه خلیج فارس ممکن است با کاهش مضاعف تولید نفت برای رقابتی ماندن واکنش نشان دهند و گذار به انرژی تجدیدپذیر خود را به تأخیر بیندازند. چین و اروپا واردکنندگان عمده نفت خاورمیانه ممکن است به اولویت دادن به انرژی های تجدیدپذیر و منابع انرژی جایگزین برای کاهش اتکا به سوخت های فسیلی ادامه دهند.
به نظرم گذار با تاخیر اما نه از مسیر خارج شده به دلیل عامل ترامپ در پیش خواهد بود. در حالی که عامل ترامپ ممکن است سرعت سرمایه گذاری در انرژی سبز را به ویژه در مناطق نفت خیز مانند خاورمیانه کاهش دهد، بعید است که این گذار را به طور کامل متوقف کند. نیروهای بازار، پیشرفت های تکنولوژیکی، و سیاست های آب و هوایی در اروپا، چین و سایر مناطق همچنان جهان را به سمت انرژی های تجدیدپذیر سوق خواهند داد.
لی چن سیم: تولید نفت و گاز ایالات متحده در دست بخش خصوصی است. این بدان معناست که علیرغم درخواست ترامپ و کاهش مقررات داخلی برای افزایش تولید نفت و گاز ایالات متحده، تولید از میادین جدید نفت و گاز تا پس از خروج او از قدرت آغاز نخواهد شد. همراه با نقش مهم نیروهای بازار و سیگنالهای قیمت برای فعالان حوزه انرژی در بخش خصوصی، انتظار میرود رشد کل تولید نفت ایالات متحده حداقلی باشد. در نتیجه، افزایش حداقلی در رشد نفت آمریکا تاثیر قابل توجهی بر عرضه و قیمت جهانی نفت نخواهد داشت. آن چه از نظر سیاست ایالات متحده تاثیرگذارتر است، اجرای بیشتر یا قویتر تحریمهای مرتبط با نفت بر ایران، ونزوئلا و روسیه است. این تحریم ها همراه با یکدیگر بخش قابلتوجهی از عرضه جهانی نفت بهویژه برای چین را شامل میشوند: کاهش قابلتوجه حجم در یک دوره پایدار باعث افزایش قیمتها شده و ممکن است سرعت جذب انرژی سبز را افزایش دهد. برای کشورهای حاشیه خلیج فارس، تاثیر نامشخص ترامپ بر انرژی سبز و هیدروکربنی بر هوشیارانه بودن رویکرد آن کشورها در قبال امنیت انرژی در دوران گذار تاکید دارد یعنی نه کاملا وابسته به منابع هیدروکربنی باقی ماندن و نه تجهیز تمام منابع برای گذار سبز.

اکارت ورتز: خوشبختانه تعداد دولت های راستگرا در اروپا، به جز مجارستان، ایتالیا و اسلواکی، هنوز محدود است.
کارول نخله: این ممکن است موج محبوب امروزی باشد، اما سوال اینجاست: تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ می توان استدلال کرد که گذار انرژی به سرعت انجام شده و باعث ایجاد واکنش متقابلی شد، با این وجود، این واکنش متقابل ممکن است به تعادل مجدد یک بحث قطبی شده کمک کند اما روند را معکوس نسازد. در هر حال، نتایج تازه ترین و بزرگترین نظرسنجی جهانی در مورد تغییرات آب و هوایی موید آن است که اکثر مردم نگران تغییرات آب و هوایی هستند و از دولت های شان می خواهند کاری در مورد آن انجام دهند. دولت ها نمی توانند این ترجیحات را نادیده بگیرند.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: ظهور احزاب دست راستی در اروپا که بسیاری از آنها نسبت به سیاست های آب و هوایی و انتقال انرژی های تجدیدپذیر بدبین هستند می تواند به طور قابل توجهی بر سرعت و جهت تغییر انرژی پاک در اروپا و در سطح جهان تأثیر بگذارد. در حالی که این احزاب ممکن است سیاستهای خاصی را کُند کنند، به دلیل نیروهای بازار، پیشرفتهای تکنولوژیکی و تعهدات بینالمللی، گذار کلی به انرژی پاک بعید است که معکوس شود.
بسیاری از احزاب راستگرا در اروپا اقدامات اقلیمی را کم اهمیت جلوه داده و از مقررات سختگیرانه زیست محیطی انتقاد کرده اند. به قدرت رسیدن آنها می تواند منجر به موارد ذیل شود: کاهش یارانه برای پروژه های خورشیدی، بادی و هیدروژنی و تاخیر در حذف تدریجی سوخت های فسیلی، به ویژه در کشورهای وابسته به زغال سنگ و گاز، اهداف اقلیمی ضعیف تر یا تعدیل در قرارداد سبز اتحادیه اروپا، که هدف آن انتشار خالص صفر تا سال 2050 است. هم چنین، تمرکز بیشتر بر امنیت انرژی، که منجر به افزایش اتکا به سوخت های فسیلی داخلی (مانند زغال سنگ در لهستان یا گاز در آلمان) می شود.
نکته دیگر تاثیر بر رهبری اتحادیه اروپا در آب و هوا و تأثیر جهانی است. اروپا بازیگری پیشرو در اقدامات جهانی درباره آب و هوا بوده است و برای اهداف سخت گیرانه کاهش آلاینده های کربنی و سرمایه گذاری در انرژی های تجدیدپذیر فشار می آورد. تغییر به سمت سیاست های دوستدار سوخت فسیلی می تواند باعث کاهش شتاب جهانی برای سیاست های بلندپروازانه آب و هوایی شود به ویژه اگر اتحادیه اروپا اهداف به صفر رساندن آلاینده های کربن خود را تضعیف کند. هم چنین، این وضعیت می تواند سایر کشورهای منتشر کننده آلاینده های کربن مانند ایالات متحده، چین و هند را تشویق کند تا تلاش های شان برای کربن زدایی را به تاخیر انداخته یا تضعیف کنند. هم چنین، این وضعیت تضعیف دیپلماسی بین المللی آب و هوا را امکان پذیر ساخته و اجرای توافق نامه هایی مانند توافق پاریس را دشوارتر می سازد.
به گمانم در آن صورت در زمینه گذار به انرژی پاک کُندی روند و نه معکوس شدن جریان آن رخ خواهد داد. علیرغم آن که احزاب دست راستی ممکن است جلوی گذار سبز اروپا را بگیرند یا آن را به تعویق بیاندازند به دلیل فشارهای اقتصادی، فناوری و عمومی نمی توانند آن روند را کاملا متوقف کنند. تغییر به سمت انرژی های تجدیدپذیر هنوز اجتناب ناپذیر است، اما تغییرات سیاسی می توانند از سرعت آن بکاهند و گذار را در سراسر اروپا پراکنده تر سازد.
لی چن سیم: سیاست های احزاب در رابطه با انواع انرژی یکی از عواملی است که باید در نظر گرفته شود، عامل مهم دیگر قیمت انرژی و تأثیر آن بر رای دهندگان است. گفته می شود در آلمان، رای دهندگانی که عمدتا به احزاب سبز رای داده اند و قیمت های بالای حامل انرژی را متحمل شده اند، در حال بررسی مجدد گزینه راه اندازی دوباره نیروگاه های هسته ای هستند. یک عامل تاثیرگذار دیگر بوروکراسی اتحادیه اروپا است و در این راستا، به نظر می رسد برنامه های آن نهاد برای کربن زدایی عرضه انرژی در مسیر ثابت قرار دارد.
* در میان کشورهای اروپایی آلمان نمونه ای است که نشان می دهد قوانین سخت گیرانه برای صنایع با هدف به صفر رساندن انتشار آلاینده های کربنی باعث رکود اقتصادی در آن کشور شده است. آیا واقعا برقراری توازن میان رشد اقتصادی و توجه به کاهش آلاینده های و مسائل اقلیمی و آب و هوایی امکان پذیر است؟ آیا نمونه و مدل موفقی از این توازن در میان کشورهای جهان وجود دارد؟
اکارت ورتز: تصویر ترسیم شده شما از مقررات زیست محیطی در آلمان و طرح ادعای نقش انحصاری آن در ایجاد رکود اقتصادی جای تردید دارد. قوانین استثنایی برای برخی از صنایع انرژی بر وجود دارد و در نهایت این فناوری است که اقتصاد را پیش می برد.
کارول نخله: نخست آن که من فکر نمی کنم بتوان چالش های اقتصادی پیش روی آلمان را به گردن مقررات مرتبط با کاهش آلاینده های کربنی انداخت. این ساده سازی بیش از اندازه یک واقعیت پیچیده خواهد بود. می توان استدلال کرد که نگرش چندین دهه ای آلمان که همراه با احساس امنیت کاذب بود و تا حد زیادی باعث وابستگی آن کشور به روسیه به عنوان تامین کننده گاز شد به معضل فعلی آن کشور دامن زد. در نتیجه آن، زمانی که بحران رخ داد و عرضه گاز از سوی روسیه محدود شد، آلمان مجبور شد به جایگزین های دیگری برای تامین گاز مورد نیاز خود روی آورد، به ویژه زمانی که قیمت ها به طور خاص بالا بود. آلمان نتوانست از اصل ساده امنیت انرژی یعنی تنوع بخشیدن به اقتصاد و منابع مورد نیاز پیروی کند. هم چنین، به یاد داشته باشیم که سیاستگذاری آلمان در حوزه انرژی هسته ای نیز چندان درخشان نبوده است.
نکته دوم آن که بله، این امکان وجود دارد اما این امر مستلزم آن است که دولت ها شفاف عمل کرده و متعهد به سیاستگذاری های خاص باشند حتی اگر در کوتاه مدت محبوبیت آنان را تضمین نکند. گذار انرژی یک روند پیچیده و بزرگ است و احمقانه به نظر می رسد که باور کنیم یک راه حل معجزه آسا وجود دارد که به طور ناگهانی معضل را حل می کند و اندازه آن برای همگان مناسب خواهد بود.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: چندین کشور با موفقیت به رشد اقتصادی و کاهش انتشار آلایندههای کربنی دست یافتهاند و ثابت میکنند که اقتصاد سبز لزوماً مانعی برای رفاه نیست. در مورد آلمان، گذار به انرژی پاک به دلیل عوامل متعددی با مشکلات اقتصادی مواجه شده است. حذف زغال سنگ و انرژی هستهای باعث وابستگی بیشتر آلمان به واردات گاز طبیعی شده که خود منجر به هزینههای انرژی بیشتر برای صنایع میشود. هم چنین، بروز اختلالات در زنجیره تامین در نتیجه پاندمی کووید -19 و جنگ روسیه و اوکراین باعث بحران انرژی شد و آلمان را به دلیل وابستگی به گاز روسیه پیش از سال 2022 میلادی آسیب پذیر ساخت. علاوه بر آن، صنایع انرژی بر مانند خودروسازی، مواد شیمیایی و تولیدی با قیمتهای بالای برق و مقررات سختگیرانه آب و هوایی دست و پنجه نرم کردهاند.
چندین کشور با اتخاذ ترکیبی از انرژی پاک، بهبود بهره وری و سیاستگذاریهای مبتنی بر فناوری، رشد اقتصادی را از انتشار آلایندههای کربنی جدا کردهاند. موفقترین مدلهای رشد سبز در کشورهای اسکاندیناوی (سوئد، دانمارک، نروژ، فنلاند) تجربه شدهاند. کشورهای شمال اروپا به رشد تولید ناخالص داخلی بالایی دست یافتهاند و در عین حال انتشار گازهای گلخانهای را از طریق اعمال مالیات بر آلایندههای کربنی کاهش دادهاند. سوئد مالیات بر آلایندههای کربن را در سال 1991 به اجرا گذاشت که سوختهای فسیلی را گران کرد و در عین حال به انرژی پاک یارانه پرداخت کرده بود. هم چنین، آن کشورها بر روی انرژیهای تجدیدپذیر سرمایه گذاری کردهاند. دانمارک بیش از 50 درصد برق خود را از انرژی باد تولید میکند. علاوه بر آن، نروژ تقریباً به طور کامل از برق آبی استفاده کرده و در عین حال برق صادر میکند. علاوه بر آن، سرمایه گذاریهای زیاد در حوزه حمل و نقل عمومی، پمپهای حرارتی و صنایع سبز وابستگی به سوختهای فسیلی را کاهش میدهد. نتیجه این اقدامات آن بوده که تولید ناخالص داخلی سوئد از سال 1990 میلادی به میزان 60 درصد رشد کرده در حالی که انتشار آلایندههای کربنی آن کشور 30 درصد کاهش یافته است.
یک مدل موفق دیگر ایالات متحده بوده که رشد مبتنی بر فناوری را در پیش گرفته است. ایالات متحده انتشار گازهای گلخانهای را با تغییر جهت استفاده از زغال سنگ به گاز طبیعی و انرژیهای تجدید پذیر کاهش داده است. نوآوریهای تکنولوژیکی در جذب آلایندههای کربنی، ذخیره سازی باتری و بهره وری انرژی از رشد در آن کشور حمایت کردهاند.
با توجه به آن چه ذکر کردم امکان ایجاد توازن میان رشد اقتصادی و گذار به انرژی پاک وجود دارد، اما موفقیت آن بستگی به نحوه اجرای سیاستگذاریها خواهد داشت. کشورهایی مانند سوئد، بریتانیا و دانمارک ثابت میکنند که گذار به انرژی پاک به صورت برنامهریزی شده میتواند تولید ناخالص داخلی را افزایش داده و در عین حال انتشار گازهای گلخانهای را کاهش دهد. در مقابل، تقلای آلمان نشان میدهد که مقررات بیش از حد بدون تنوع بخشیدن به اقتصاد میتواند به صنایع آسیب برساند. بهترین رویکرد یک استراتژی ترکیبی است: اهداف کاهش تدریجی آلایندههای کربن به طوری که صنایع را دچار شوک نکند، ترکیبی از انرژیهای تجدیدپذیر، هستهای و بهره وری انرژی و در نهایت ارائه مشوقهای قوی برای سرمایه گذاری در فناوری سبز.
لی چن سیم: اگر تصمیم گیرندگان کشوری بپذیرند که نیازی به رشد اقتصادی بیش از 4 درصد برای یک بازه زمانی پایدار با سرعتی سرسام آور وجود ندارد میتوان هر دو نیاز را متوازن ساخت. نروژ، سوئد، دانمارک، پرتغال و برزیل نمونههایی از کشورهایی هستند که رشد اقتصادی مناسبی را تجربه کرده و تولید برق تجدیدپذیر بیش از 60 درصد از ترکیب برق داخلی را ثبت کردهاند.

* به نظرتان کدام یک از کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و حاشیه خلیج فارس در گذار به انرژی سبز موفق تر عمل کرده اند و چرا؟
اکارت ورتز: مراکش بالاترین سهم انرژی های تجدیدپذیر را در خاورمیانه و شمال آفریقا دارد، البته در سطحی که در مقایسه جهانی صرفا متوسط است. به عنوان یک صادرکننده غیرنفتی انگیزه آن کشور برای پذیرش انرژی های تجدیدپذیر بالا بوده است. مراکش با موانع اندک ورود به بازار می تواند انگیزه توسعه ای ایجاد کند و ردپای اکولوژیکی و تراز تجاری را بهبود بخشد.
کارول نخله: جدا کردن یکی از دیگری کار دشواری است زیرا موضوع بر سر مقایسه برای مثال، دو سیب با یکدیگر نیست! برای مثال، مراکش در پذیرش انرژی سبز عملکرد خوبی داشته اما آن کشور برخلاف کشورهای حاشیه خایج فارس برخوردار از ثروت نفت و گاز نیست. در حوزه خلیج فارس، دولت ها اهداف سبز بلندپروازانه ای را تعیین می کنند و پروژه های سبز بزرگ (شامل جذب و ذخیره کربن و هیدروژن) را معرفی کرده اند که تامین مالی آن عمدتا از طریق درآمدهای نفتی و گازی آن کشورها صورت می گیرد. هم چنین، اندازه و وضعیت اقتصاد داخلی نیز نقشی اساسی دارد. برای مثال، اگر کشورهایی چون لبنان، سوریه و یمن را با همسایگان شان مقایسه کنیم در تمام جبهه ها شکست خورده محسوب می شوند. با این وجود، با توجه به شرایط داخلی آن کشورها چنین مقایسه ای معتبر نخواهد بود.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: در میان کشورهای خاورمیانه، شمال آفریقا و خلیج فارس، از موفق ترین کشورهایی که گذار به انرژی سبز داشته اند می توان به امارات متحده عربی، عربستان سعودی، مراکش و مصر اشاره کرد. این کشورها سرمایه گذاری های قابل توجهی بر روی پروژه های انرژی های تجدیدپذیر، چارچوب های سیاستی و نوآوری های فناوری انجام داده اند. با این وجود، موفقیت آن کشورها بر اساس تعهد سیاسی، تنوع اقتصادی و در دسترس بودن منابع طبیعی متفاوت بوده است.
امارات رهبر منطقهای انرژیهای تجدیدپذیر بوده است. برای مثال، شهر "مصدر" در آن کشور یک شهر هوشمند با انرژیهای تجدیدپذیر، یک مدل جهانی برای پایداری است. هم چنین، آن کشور بزرگترین مزرعه خورشیدی تک سایتی جهان "نور ابوظبی" (1.17 گیگاواتی)، و پروژه آینده نگر خورشیدی "الظفره" (2 گیگاواتی) را در خود جای داده است. امارات متحده عربی در حال توسعه هابهای هیدروژن سبز و اجرای فناوریهای جذب و ذخیره کربن است. هم چنین، عربستان سعودی برنامه اصلاحات بلندپروازانهای را در پیش گرفته است. شهر سبز "نئوم" شهری آینده نگر است که به طور کامل از انرژیهای تجدید پذیر از جمله یک نیروگاه هیدروژن سبز 4 گیگاواتی نیرو میگیرد.
مراکش پایدارترین و بلندپروازترین کشور در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر بوده است. بزرگترین نیروگاه خورشیدی متمرکز جهان یعنی مجتمع اوارزازات (580 مگاوات) معیاری برای انرژی حرارتی خورشیدی در آفریقا است. مراکش پیشتر از هدف خود فراتر رفته و قصد دارد تا سال 2030 میلادی به هدف 52 درصدی انرژیهای تجدیدپذیر برسد. پروژههای بادی، مراکش را به یک رهبر منطقهای در انرژی بادی خشکی تبدیل کرده است. این کشور در حال سرمایه گذاری بر روی صادرات هیدروژن به اروپا است.
مصر نیز خود را به عنوان یک رهبر در انرژی خورشیدی، بادی و آبی مطرح کرده است. پارک خورشیدی بنبان (1.8 گیگاوات) یکی از بزرگترین تاسیسات انرژی خورشیدی در جهان در آن کشور واقع شده است. این کشور دارای منابع بادی قوی است که امکان احداث مزارع بادی در مقیاس بزرگ را در امتداد سواحل دریای سرخ امکان پذیر میکند. مصر همچنان از یک پایگاه نیروگاه آبی قوی بهره میبرد که مکمل انرژیهای تجدیدپذیر آن است. مصر با آلمان و سایر کشورهای اروپایی در زمینه تولید هیدروژن سبز همکاری میکند.
* بهترین راهکار برای گذار انرژی برای کشورهای خاورمیانه را استفاده از کدام شیوه های تامین انرژی می دانید؟ پنل های خورشیدی، انرژی بادی، هسته ای و یا موارد دیگر؟
اکارت ورتز: انرژی های تجدیدپذیر بسیار ارزان تر از انرژی هسته ای هستند. هنگامی که شبکه ها یکپارچه شده و به خوبی مدیریت می شوند و راه حل های ذخیره سازی کافی در دسترس هستند، انرژی های تجدید پذیر را می توان در ترکیب های انرژی موجود به میزان فزاینده ای ادغام کرد.
کارول نخله: امنیت انرژی از طریق تنوع حاصل می شود، با این وجود، چگونگی دستیابی به این تنوع به شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هر کشور بستگی دارد چه رسد به منابع طبیعی مختلف کشورها. من تردید دارم که بسیاری کشورهای منطقه بتوانند موفقیتی امارات متحده عربی را در مورد انرژی هسته ای تکرار کنند که هزینه زیادی به همراه داشته است. برخی از کشورهای دارای ساعات و روزهای بیش تر تابش آفتاب هستند در حالی که برخی دیگر از کشورها از ظرفیت بادی بیش تری برخوردار هستند. تعداد اندکی از کشورهای منطقه از ظرفیت برق آبی برخوردارند. نباید فراموش کنیم که مطنقه کماکان در حال سوزاندن نفت و مشتقات آن برای تولید برق است. برای مثال، یک تغییر جهت کوچک به سمت گاز طبیعی می تواند به طول قابل توجهی از ردپای آلاینده های کربنی در منطقه بکاهد. هم چنین، اصلاحات در قیمت گذاری انرژی می تواند کارایی انرژی را بهبود بخشیده و رشد تقاضای انرژی داخلی را مهار کند.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: بهترین روش های تامین انرژی برای گذار انرژی خاورمیانه باید ترکیبی متنوع از انرژی خورشیدی، انرژی باد، هیدروژن سبز و انرژی هسته ای باشد. هر یک از این فناوری ها دارای مزایای مشخصی هستند و می توانند مکمل منابع طبیعی، شرایط اقتصادی و نیازهای انرژی منطقه باشند. انرژی خورشیدی سنگ بنای آینده انرژی خاورمیانه است. خاورمیانه دارای بالاترین سطوح تابش خورشیدی در جهان است، با متوسط تابش خورشیدی بیش از 2000 کیلووات ساعت بر متر مربع در سال. این منطقه از نواحی بیابانی وسیع برای مزارع خورشیدی در مقیاس کاربردی بهره می برد. با این وجود، چالش هایی نیز برای استفاده از انرژی خورشیدی وجود دارند از جمله لزوم امکان ذخیره کافی باتری، کاهش کارایی پنل های خورشیدی به دلیل سطح بالای گرد و غبار و طوفان شن.
انرژی بادی یکی دیگر از منابعی است که می تواند مورد استفاده قرار گیرد. نیروی باد می تواند مکمل خورشید باشد، زیرا بادها اغلب در شب قوی تر هستند. با این وجود، استفاده از انرژی بادی نیز بدون چالش نیست زیرا همه کشورهای خاورمیانه منابع باد قوی در اختیار ندارند. هم چنین، در مناطق پرجمعیت یا مناطق با زمین های زراعی تمرکز بر روی انرژی بادی می تواند منازعاتی را بر سر کاربری زمین ایجاد کند. هیدروژن سبز نیز می تواند تغییر دهنده بازی برای صادرات و ذخیره انرژی باشد. تولید هیدروژن سبز می تواند از انرژی خورشیدی و باد اضافی برای ایجاد یک حامل انرژی پایدار و قابل صادرات استفاده کند. با این وجود، چالش پیش روی آن هزینه های اولیه و نیاز به زیرساخت های گسترده است. هم چنین، برای بهره برداری از آن به مقادیر قابل توجهی آب برای الکترولیز نیاز است که در مناطق خشک امری نگران کننده می باشد. انرژی هسته ای یکی دیگر از منابع انرژی است که امکان استفاده دارد و منبع بار پایه قابل اعتمادی می باشد. با این وجود، چالش پیش روی استفاده از آن سرمایه گذاری بالا و زمان ساخت طولانی، نگرانی های ژئوپولیتیکی و مسائل مربوط به دفع زباله های هسته ای و مقاومت عمومی به دلیل نگرانی های ایمنی مرتبط با آن است. در نتیجه، بهترین راه حل برای گذار انرژی خاورمیانه ترکیبی از انرژی خورشیدی، بادی، هیدروژن سبز و هسته ای، با ذخیره سازی باتری و شبکه های هوشمند به منظور بهبود قابلیت اطمینان است.
لی چن سیم: بهترین راه حل وجود ندارد زیرا این یک موضوع خاص است. امارات متحده عربی دارای سرعت باد بسیار پایینی است که برای نیروگاه های انرژی بادی کمتر مساعد به نظر می رسد و از این رو بر نیروگاه های خورشیدی تمرکز می کند. منابع مالی و اندازه اقتصادی امارات به آن کشور اجازه می دهد نیروگاه های هسته ای بسازد و آن نیروگاه ها را راه اندازی کند. از سوی دیگر، عمان سخاوتمندانه از منابع بادی و خورشیدی برخوردار است، اما به بخش خصوصی نیاز دارد تا وارد عمل شود، زیرا این کشور در مقایسه سایر کشورهای همتای خود در خلیج فارس از منابع مالی کم تری برخوردار است. با نگاهی به مراکش و ایران آن دو کشور می توانند از ویژگی های زمین شناسی های خود بهره برداری کرده و تا خد زیادی بر نیروگاه های برق آبی تکیه کنند کاری که اکثر کشورهای خشک خلیج فارس قادر به انجام آن نیستند.
* چشم انداز اقتصاد وابسته به نفت کشورهای منطقه خاورمیانه در یک دهه آینده را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا تغییر محسوسی ایجاد خواهد شد؟
اکارت ورتز: ممکن است تا اواسط دهه 2030 تقاضای جهانی نفت به اوج برسد، زیرا کشورهای تولیدکننده ارزان قیمت منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا کماکان نفت صادر کرده، اما درآمد کم تری از آن کسب میکنند. در چنین وضعیتی آنان دولتهای رانتیر بدون رانت خواهند بود و ممکن است قراردادهای اجتماعی شان با مردمان شان برای تامین رفاه تحت تاثیر قرار گیرند.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: دهه آینده یک دوره بحرانی گذار برای اقتصادهای وابسته به نفت در خاورمیانه خواهد بود، زیرا این کشورها با تلاقی پیچیده تغییرات انرژی جهانی، تلاشهای متنوعسازی اقتصادی و عدم قطعیتهای ژئوپولیتیکی روبهرو هستند. در حالی که برخی تغییرات اجتناب ناپذیر است، سرعت و عمق تحول بسته به انتخاب سیاست، سرمایه گذاری در انرژیهای تجدیدپذیر و روند تقاضای جهانی نفت متفاوت خواهد بود. علیرغم چشم اندازهای بلندپروازانه برای تنوع بخشی به اقتصاد، کشورهای خاورمیانه به شدت به درآمدهای نفتی وابسته هستند. برای مثال، 60 درصد از درآمدهای عربستان سعودی هنوز از فروش نفت تامین میشود. امارات متحده عربی کماکان برای صادرات و ثبات مالی به هیدروکربنها وابسته است. عراق، کویت و عمان به شدت در برابر نوسانات قیمت نفت آسیب پذیر هستند.
در این میان تقاضای نفت و تغییرات بازار جهانی عاملی تعیین کننده است. در کوتاه مدت در فاصله سالهای 2025 تا 2030 میلادی انتظار میرود تقاضای جهانی نفت به ویژه از سوی هند، چین و سایر کشورهای در حال توسعه نسبتا قوی باقی بماند، اما رشد کاهش خواهد یافت. در بلند مدت در فاصله سالهای 2030 تا 2035 میلادی افزایش وسایل نقلیه برقی و سیاست به صفر رساندن آلایندههای کربنی در اروپا، ایالات متحده و چین میتواند تقاضای نفت را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. هم چنین، گسترش انرژیهای تجدیدپذیر و بهبود بهره وری انرژی مصرف نفت در نیروگاه و صنعت را کاهش میدهد. اگر مصرفکنندگان عمده نفت تلاشها به منظور گذار به انرژی سبز را تسریع کنند، کشورهای صادرکننده نفت خاورمیانه با درآمدهای کمتر و کسری بودجه مواجه خواهند شد مگر آن که تلاشهای شان برای متنوعسازی اقتصادی نتایج قابلتوجهی به همراه داشته باشد. علیرغم پیشرفتهای صورت گرفته چالشهای کلیدی پیش روی کشورهای خاورمیانه برای تنوع بخشی اقتصادهای شان قرار دارد. بخشهای غیرنفتی (برای مثال، فناوری، گردشگری، تولید) هنوز در مراحل اولیه هستند و درآمدهای نفتی ستون فقرات تولید ناخالص داخلی باقی میماند. هم چنین، قراردادهای اجتماعی بین دولتها و شهروندان متکی به یارانههای نفتی است که میتواند در دنیای با فروش نفت کمتر منجر به بروز بی ثباتی شود. کشورهایی که موفق به صنعتی شدن، دیجیتالی شدن و سرمایه گذاری در بخشهای پایدار نمیشوند، ممکن است با رکود اقتصادی یا ناآرامی اجتماعی مواجه شوند.
در نتیجه، به گمانم کشورهای خاورمیانه تا سال 2030 میلادی کماکان به نفت متکی خواهند بود، اما سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، هوش مصنوعی، گردشگری و امور مالی تأثیر خود را نشان خواهد داد. تا سال 2035 میلادی نفت به عنوان یک منبع درآمد کلیدی باقی خواهد ماند، اما اقتصادهایی که نتوانند به طور تهاجمی متنوع شوند، ممکن است دچار فشار مالی شوند. کشورهای خلیج فارس با سیاستهای فعال انرژی سبز (امارات متحده عربی، عربستان سعودی، قطر) بهتر از کشورهای وابستهتر به درآمد نفتی (عراق، کویت) عمل خواهند کرد.
لی چن سیم: تولیدکنندگان نفت در خلیج فارس به شدت نسبت به این موضوع آگاهی دارند که تجارت اصلی آنان یعنی صادرات هیدروکربن در حال تغییر است. بسیاری از آنان پیش تر دو گام تکمیلی برای اثبات آینده اقتصاد خود برداشته اند. یکی شامل کاهش ردپای کربن در صادرات هیدروکربن بوده به طوری که چنین صادراتی با تقاضای مصرف کنندگان نهایی همسو شود.
راههای کاهش ردپای کربن شامل جذب کربن و برقرسانی عملیات نفت و گاز است به طوری که انرژی توسط منابع تجدیدپذیر تامین میشود. گام دوم شامل توسعه صنایع درآمدزای غیرنفتی مانند گردشگری، خدمات مالی، فولاد (با آلایندگی کربن پایین)، آلومینیوم، داروسازی، مواد شیمیایی و کودها، صادرات وسایل نقلیه و در آینده هاب های مراکز داده است.
* به نظرتان ایران می تواند چه درس هایی از نظر تلاش برای گذار به انرژی سبز از کشورهای منطقه بیاموزد؟ اگر بخواهید توصیه ای به مقام های ایرانی در این باره ارائه دهید چه خواهید گفت؟
اکارت ورتز: ایران به طور گسترده به سوختهای فسیلی یارانه ارائه میدهد و سایر منابع انرژی مانند انرژیهای تجدیدپذیر را در مضیقه قرار داده است. این رویکرد وضعیتی را ایجاد کرده که گویا از دید دولت ایران انرژی های تجدیدپذیر بازیگران اصلی در صنایع جدید محسوب نخواهند شد.
کارول نخله: ما نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که ایران با توجه به تحریمهایی که سالیان متمادی بر آن کشور تحمیل شده و دسترسی ایران را به سرمایه و فناوری بین المللی به میزان قابل توجهی محدود ساخته در وضعیت عجیبی قرار دارد. با این وجود، ایران میتواند گامهای عملی زیادی برای حمایت از گذار اقتصاد خود به دنیایی سبزتر بردارد از جمله تسهیل سرمایهگذاری محلی در انرژی سبز. برای مثال، ایران می تواند این کار را از طریق کاهش تشریفات اداری و بوروکراسی انجام دهد. هم چنین، ایران یک شریک تجاری مهم یعنی چین را در کنار خود دارد کشوری که در زمینه سرمایه گذاری انرژی سبز پیشرو محسوب می شود. از این نظر، ایران می تواند بر روی آن رابطه ایجاد شده برای سبز کردن اقتصاد داخلی خود استفاده کند.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: ایران با ذخایر عظیم نفت و گاز خود با یک چالش منحصر به فرد اما حیاتی مواجه است: چگونه وابستگی هیدروکربنی خود را با تغییر جهانی به سمت انرژی های تجدیدپذیر و پایداری متعادل کند. علیرغم آن که ایران به انرژی خورشیدی، بادی و هسته ای علاقه نشان داده، گذار آن کشور به انرژی تجدیدپذیر در مقایسه با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس مانند عربستان سعودی و امارات کُند بوده است. ایران با بررسی استراتژی آن کشورها می تواند گذار انرژی خود را سرعت بخشد، اقتصاد خود را متنوع سازد و امنیت انرژی خود را تقویت نماید. ایران باید به این درک برسد که اتکای صرف به درآمدهای نفتی ناپایدار است. ایران باید در صنایع با ارزشی مانند تولید پنل های خورشیدی، ذخیره سازی باتری، تولید هیدروژن و شبکه های هوشمند سرمایه گذاری کند تا ستون های اقتصادی جدید ایجاد نماید. عربستان سعودی در این زمینه الگوی خوبی برای ایران خواهد بود. هم چنین، ایران برای گذار به انرژی سبز نیازمند جذب سرمایه گذاری خارجی و انتقال فناوری است.
امارات متحده عربی با جذب شرکت های بین المللی برای مشارکت در بخش دولتی و خصوصی این کار را به خوبی انجام داده است. با توجه به تاثیر تحریم ها و محدودیت های مالی، ایران باید انگیزه های داخلی را برای جذب سرمایه گذاری بخش خصوصی در انرژی های تجدیدپذیر و تقویت مشارکت با کشورهایی که از گذار انرژی آن کشور حمایت می کنند (مانند چین، روسیه، هند) ایجاد کند. هم چنین، ایران دارای منابع عظیم انرژی خورشیدی و بادی به ویژه در نواحی بیابانی مرکزی (کرمان، یزد، اصفهان) و کریدورهای بادی در نزدیکی خلیج فارس است.
ایران به جای تمرکز بر صادرات سوخت فسیلی، باید مزارع خورشیدی و بادی در مقیاس بزرگ را توسعه دهد تا مصرف نفت داخلی را کاهش دهد و نفت و گاز بیشتری را برای صادرات آزاد کند. علاوه بر آن، ایران با دارای بودن ظرفیت بالقوه تجدیدپذیر کم هزینه و زیرساخت های گاز طبیعی موجود، می تواند به هاب هیدروژن به ویژه برای صادرات به اروپا و آسیا تبدیل شود. اصلاحات در سیاستگذاری و منطقی سازی یارانه انرژی نیز از دیگر اقداماتی هستند که ایران باید در دستور کار قرار دهد، چرا که با یارانه شدیدی که ایران برای حامل های انرژی تخصیص می دهد، پذیرش انرژی پاک در آن کشور ناممکن خواهد بود. کشورهای حوزه خلیج فارس شروع به حذف تدریجی یارانه سوخت های فسیلی و معرفی سازوکارهای قیمت گذاری کربن برای رقابتی کردن انرژی های تجدیدپذیر کرده اند.
ایران دارای منابع طبیعی، سرمایه انسانی و موقعیت استراتژیک برای تبدیل شدن به یک کشور پیشتاز در حوزه انرژی پاک است. با این وجود، برای دستیابی به این هدف، ایران باید از مدلهای موفق منطقهای درس بگیرد، سرمایه گذاری را جذب کند، اصلاحات در سیاستگذاری را اجرا نماید و بخش انرژی خود را مدرنیزه کند. گذار به انرژی سبز اجتناب ناپذیر است و ایران باید از هم اکنون برای حفظ جایگاه خود در اقتصاد پسا نفت پیش از عقب افتادن از رقبای منطقه ای خود اقدام کند.
لی چن سیم: ایران استعدادهای نهفته زیادی دارد. بخش عمده مهارت های مورد نیاز در مشاغل بخش نفت و گاز قابل انتقال به بخش های خورشیدی و بادی (خشکی یا فراساحلی) هستند. دولت ایران بهتر است فضای بیش تری را در اختیار بخش خصوصی برای رشد بیش تر قرار دهد. اگر بخش خصوصی از نظر منابع انسانی، قراردادهای تدارکاتی، قوانین و محیط زیست مناسب برای کسب و کار، تسهیلات اعتباری، تجارت خارجی و سرمایه گذاری رشد بیش تری را تجربه کند ایران شاهد گذار سریع به انرژی سبز خواهد بود.
* گذار به انرژی پاک نیازمند سرمایه گذاری در فناوری های پیشرفته و جدید است. کشوری چون ایران که تحت تحریم قرار دارد و از قابلیت جذب سرمایه خارجی بالا برخوردار نیست برای دستیابی به هدف گذار به انرژی سبز می تواند چه اقداماتی انجام دهد؟
اکارت ورتز: ایران روابط تجاری معقولی با چین دارد که تولیدکننده مهم فناوری پاک است. پایان تحریمها به مذاکرات بینالمللی موفقیتآمیز درباره برنامه هستهای ایران و نقش منطقهای آن کشور بستگی دارد. از این منظر نه تنها از سوی بسیاری از کشورهای غربی بلکه در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیز دید مثبتی نسبت به رویکرد فعلی ایران وجود ندارد.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: از آنجایی که سرمایه خارجی محدود است، ایران باید منابع داخلی خود را برای ایجاد یک بخش انرژی های تجدیدپذیر متکی به خود به حداکثر برساند. برای مثال، ایران می تواند تولید پنل های خورشیدی و توربین های بادی را از طریق مشوق های دولتی انجام دهد. هم چنین، ایران می تواند از طریق سیاستگذاری های صنعتی وابستگی به واردات را کاهش دهد. تشویق موسسات تحقیقاتی محلی و دانشگاه ها برای همکاری با بخش خصوصی در توسعه فناوری های تجدیدپذیر مقرون به صرفه و با کارایی بالا از دیگر کارهایی است که ایران می تواند انجام دهد. تشویق شهروندان به استفاده از پنل های خورشیدی روی پشت بام برای خانه ها و کسب و کارها می تواند فشار وارده بر شبکه ملی را کاهش دهد. برای مثال، ارتقاء پروژه های خورشیدی و بادی خارج از شبکه در مناطق روستایی و بیابانی که گسترش شبکه هزینه بَر است می تواند اقدام مناسبی باشد. ایران می تواند از نقاط قوت طبیعی خود بهره گرفته و از انرژی خورشیدی و بادی استفاده کند. ایران دارای ظرفیت بالقوه عظیم خورشیدی و بادی به ویژه در مناطقی مانند کرمان، یزد، سمنان و سیستان و بلوچستان برای انرژی خورشیدی و منجیل و زابل برای انرژی بادی است. دولت ایران می تواند زمین های عمومی را برای مزارع خورشیدی و بادی در مقیاس بزرگ اختصاص دهد و به سرمایه گذاران و صنایع محلی اجازه دهد تا این پروژه ها را توسعه دهند.
توسعه مزارع خورشیدی برای مصارف خانگی می تواند گاز طبیعی بیشتری را برای صادرات آزاد کند و برای سرمایه گذاری های تجدیدپذیر بیشتر درآمد ایجاد کند. ایران در فقدان دسترسی به بانکهای بینالمللی و سرمایهگذاری مستقیم خارجی باید سازوکار مالی جایگزین را برای تامین مالی پروژههای انرژی پاک بررسی کند. دولت ایران می تواند برای جذب سرمایه گذاری از طریق موسسات مالی داخلی و منطقه ای اوراق قرضه منتشر کند. هم چنین، تشویق مشارکت بخش خصوصی در انرژی های پاک با ارائه وام های کم بهره برای پروژه های تجدیدپذیر از دیگر اقداماتی است که ایران می تواند انجام دهد. سرمایه گذاری های مشترک با چین و روسیه که محدودیت های کمتری در تجارت با ایران دارند می تواند گزینه مناسبی برای تهران باشد. ایران میتواند نفت یا گاز را با فناوریهای انرژی تجدیدپذیر از کشورهایی مانند چین، روسیه و هند که دارای تخصص قوی در حوزه بهره برداری از انرژی خورشیدی و بادی هستند، مبادله کند. ایران دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است. ایران با استفاده از جذب و ذخیره کربن میتواند هیدروژن آبی را به کشورهایی مانند ترکیه و چین که در حال سرمایهگذاری در انرژی هیدروژن هستند، صادر کند. موقعیت جغرافیایی ایران به آن کشور امکان صادرات برق تجدیدپذیر و همکاری در پروژه های انرژی پاک را می دهد. ایران می تواند برق مازاد تجدیدپذیر را به عراق و افغانستان صادر کند.
تحریمهای ایران و سرمایهگذاری محدود خارجی چالشهایی را ایجاد میکنند، اما گذار به انرژی پاک را غیر ممکن نمی سازد. ایران با بهرهگیری از منابع داخلی، بهرهگیری از مشارکتهای منطقهای و اجرای سیاستهای هوشمند میتواند به تدریج به سمت یک سیستم انرژی سبزتر و انعطافپذیرتر حرکت کند. نکته کلیدی خوداتکایی، همکاری منطقهای و اصلاحات سیاستگذاری هدفمند است. تمام این موارد میتوانند تضمین کند که ایران در اقتصاد جهانی پسا نفت باقی میماند.
یاسمین صغیرات: ایران با محدودیتهای قوی مواجه است: تحریم و انزوا، فشار بر منابع طبیعی. با این وجود، ایران از دارایی های عمده ای نیز برخوردار است: ظرفیت بالقوه خورشیدی عظیم و جمعیت جوان و تحصیل کرده. ایران همانند سایر کشورهای منطقه می تواند از تجربیات برخی کشورهای عربی در گذار به انرژی پاک و توسعه پایدار بیاموزد. من می گویم که چندین اهرم ساختاری باید در نظر گرفته شوند: برنامه ریزی استراتژیک روشن، تنوع اقتصادی، حمایت از نوآوری و فناوری های سبز، مشارکت بخش خصوصی، و تقویت همکاری در سطوح مختلف.
ایران میتواند از کشورهایی الهام بگیرد که استراتژیهای بخشی منسجمی را برای هدایت گذار خود به اقتصاد سبز ایجاد کردهاند. این شامل تعیین اهداف روشن، شناسایی بخشهای اولویتدار، و تعیین سیاستهای مشخص است. هم چنین، در مورد حمایت از تحقیق و توسعه، ترویج کارآفرینی در زمینه فناوریهای پایدار، و ایجاد محیطی مساعد برای سرمایهگذاری خصوصی، بهویژه از طریق مشارکتهای دولتی و خصوصی با ساختار مناسب باید کارهای لازم صورت گیرند.
اصلاح یارانه سوخت یک اهرم استراتژیک است، اما از نظر سیاسی نیز حساسیت زاست. برای موفقیت این گذار، بازسازی اعتماد شهروندان از طریق خدمات عمومی عادلانه تر و موثرتر و حکمرانی شفاف تر امری ضروری است. این هم چنین مستلزم بازتعریف قرارداد اجتماعی پیرامون گذار انرژی و شرایط آب و هوایی با در نظر گرفتن کامل جوانان، زنان و افراد بومی و محلی است.

* بخش خصوصی می تواند چه نقشی در گذار به انرژی تجدیدپذیر ایفا کند؟ تجربه عملی کشورهای خلیج فارس در این باره تا چه اندازه موفق بوده است؟
اکارت ورتز: نقش بزرگی دارد، اما هم به بخش دولتی و هم به بخش خصوصی نیاز است.
کارول نخله: یکی از مزیت های کشورهای حاشیه خلیج فارس در دسترس بودن سرمایه از طریق بخش نفت و گاز است. ما دولت های ثروتمندی را در آنجا می بینیم که قادر هستند حمایت مستقیم و غیر مستقیم از پروژه های بلندپروازانه انرژی سبز را ارائه دهند. این موضوع به خودی خود می تواند سرمایه گذاران بین المللی را به تخصیص سرمایه در منطقه ترغیب کند، منطقه ای که مشتاق است بازیگری تاثیرگذار در حوزه گذار انرژی جهانی باشد. کشورهای منطقه تمام تلاش خود را می کنند تا بر روی بسیاری از فناوری های سبز پیشرو باشند و شرایط جذابی را برای سرمایه گذاران بین المللی فراهم کنند.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: بخش خصوصی با ارائه سرمایه گذاری، نوآوری و بهره وری عملیاتی، نقش مهمی در گذار به انرژی های تجدیدپذیر ایفا می کند. در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و عمان مشارکت بخش خصوصی به طور فزاینده ای تشویق شده و تجربیات عملی آنان بینش های کلیدی را در مورد فرصت ها و چالش ها ارائه می دهد. پروژه های انرژی تجدیدپذیر نیاز به سرمایه گذاری در مقیاس بزرگ دارند که شرکت های خصوصی و سرمایه گذاران می توانند آن را از طریق مشارکت های دولتی و خصوصی ، اوراق قرضه سبز و سرمایه گذاری مستقیم خارجی فراهم کنند.
دیجیتالی شدن، مدیریت انرژی مبتنی بر هوش مصنوعی، و شبکههای هوشمند که عمدتا توسط بخش خصوصی هدایت میشوند ادغام انرژیهای تجدیدپذیر در شبکههای ملی را افزایش میدهند. امارات متحده عربی پیشگام سرمایه گذاری خصوصی در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر بوده و شرکتهایی مانند مصدر (یک نهاد بخش خصوصی تحت حمایت دولت) پروژههای جهانی را رهبری میکنند. عربستان سعودی از طریق طرح چشم انداز 2030 از یک مدل انرژی تحت کنترل دولتی به پروژههای تجدیدپذیر تحت رهبری خصوصی تغییر جهت داده است.
ابتکارعمل سبز عربستان سعودی قصد دارد سهم انرژیهای تجدیدپذیر را تا سال 2030 میلادی به 50 درصد افزایش دهد که عمدتا از طریق مشارکتهای بخش خصوصی خواهد بود. عمان بخش انرژی خود را آزاد کرده است و به سرمایه گذاران خارجی اجازه میدهد تا پروژههای خورشیدی و بادی در مقیاس بزرگ را تحت قراردادهای بلندمدت توسعه دهند. پروژه خورشیدی "عِبری" در عمان توسط کنسرسیومی از سرمایه گذاران خصوصی توسعه یافته و بزرگترین نیروگاه خورشیدی در عمان است و کاملا به صورت خصوصی تامین مالی میشود. قطر نیز پروژههای انرژی خورشیدی تحت حمایت شرکتها را تشویق کرده است، مانند نیروگاه خورشیدی الخرسه که توسط شرکت ژاپنی ماروبنی و شرکت فرانسوی توتال عملیاتی شده است. با این وجود، قطر کماکان به صادرات گاز طبیعی مایع وابسته است. در نتیجه، آن کشور در ادغام کامل سرمایهگذاریهای تجدیدپذیر تحت رهبری خصوصی کندتر عمل کرده است. بحرین و کویت در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر مبتنی بر بخش خصوصی عقب ماندهاند و در این زمینه در حال تلاش هستند. برای مثال، پروژه خورشیدی "الدبدبه" کویت ابتدا به عنوان یک پروژه دولتی برنامه ریزی شده بود، اما اکنون به دنبال سرمایه گذاری بخش خصوصی است.
می توان گفت که یک تغییر دگرگون کننده اما تدریجی در کشورهای حوزه خلیج فارس در زمینه مشارکت بخش خصوصی در حوزه انرژی های تجدیدپذیر در حال انجام است و عربستان سعودی و امارات متحده عربی در این زمینه پیشتاز بوده اند. دولت های منطقه برای موفقیت بلند مدت در این زمینه باید مقررات زدایی از بازار انرژی برای جذب سرمایه گذاری بخش خصوصی و حذف تدریجی یارانه سوخت های فسیلی به منظور رقابتی تر کردن انرژی های تجدیدپذیر را در دستور کار قرار دهند.
یاسمین صغیرات: بخش خصوصی یک بازیگر اساسی است. بخش خصوصی از ظرفیت لازم برای نوآوری، تامین مالی، ساختاردهی بخش ها و تسریع تحولات برخوردار است. این موضوع در حوزه حمل و نقل، ساخت و ساز، انرژی، صنعت و فناوری های دیجیتال صدق می کند. نقش بخش خصوصی برای اجرای راه حل های با آلایندگی کربنی پایین در مقیاس بزرگ، ایجاد بخش های اقتصادی سبز و حمایت از گذار به مدل های تولید و مصرف پایدار بسیار مهم است. مشارکت بخش دولتی و خصوصی امکان تأمین مالی پروژه های سبز و اجرای راه حل های پایدار را در مقیاس بزرگ فراهم می کند. ما شاهد ظهور سرمایهگذاریها در بهرهوری انرژی ساختمانها، تحرک الکتریکی، انرژیهای تجدیدپذیر غیرمتمرکز، یا بازیافت و اقتصاد چرخشی (با هدف کمینه کردن پسماندها و بیشترین استفاده از منابع) هستیم. هم چنین، بخش خصوصی می تواند با ارتقاء تقاضای مصرفکننده و اجرای سیستمهای گواهینامه، قابلیت ردیابی و برچسبگذاری زیستمحیطی، به توسعه بازارهای محصولات و خدمات پایدار کمک کند.
با این وجود، برای آن که این بهترین شیوه ها گستره وسیع تری را شامل شوند، سیاستگذاری های عمومی باید نقش خود را به عنوان یک کاتالیزور ایفا کنند: از طریق ارائه مشوقهای مالیاتی، استانداردهای زیستمحیطی روشن، و تدارکات عمومی برای خریدهای پایدار. نکته کلیدی آن است که اطمینان حاصل شود که این پویایی محدود به اقلیتی از بازیگران برخوردار از فناوری بالا نیست بلکه به نفع شرکتهای کوچک و متوسط، مناطق روستایی، زنان و جوانان نیز باشد. بازیگران تامین مالی، چه دولتی و چه خصوصی، باید از تأمین مالی انرژی های پایدار و تجدیدپذیر فراتر بروند: آنان باید با ادغام جوانان، زنان و مناطق آسیب پذیر در حمایت از اصلاح ساختارهای بازار، بهبود چارچوب های نظارتی، و حمایت از بازنگری در قرارداد اجتماعی مشارکت داشته باشند.
لی چن سیم: تا کنون بخش خصوصی دومین بازیگر مهم پس از شرکت های کاملا یا نیمه دولتی در پروژههای انرژی تجدیدپذیر در اکثر کشورهای حاشیه خلیج فارس بوده اند. شاید عمان در این میان یک استثنا باشد چرا که در آن کشور بخش خصوصی در ساخت، بهره برداری و تامین مالی پروژه های تولید پراکنده در مقیاس کوچک تر در بخش تجاری و صنعتی سرآمد منطقه بوده اند. از جمله شرکت های مهم خصوصی سعودی در حوزه انرژی می توان به Halaa و Alfanar و Yellow Door، AMEA Power و Siraj Power در امارات اشاره کرد. آنان از تجارب اولیه خود در بازارهای داخلی استفاده کرده اند و اکنون دارای نمونه کارهایی در خارج از کشور در مصر، مراکش و اردن هستند.
* کشورهای چون عراق و الجزایر با مشکلات مرتبط با تامین مالی مواجه هستند. لبنان هنوز درگیر بحران قطعی برق است. آیا جز چند کشور ثروتمند حاشیه خلیج فارس سایر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا قادر به گذار به انرژی پاک خواهند بود؟ چگونه؟
اکارت ورتز: در لبنان بسیاری از مردم اکنون پنل های خورشیدی را خریداری می کنند زیرا بسیار ارزان قیمت هستند. در حال حاضر گسترش انرژیهای تجدیدپذیر مربوط به اقتصاد است و چندان به سیاست ارتباطی ندارد.
کارول نخله: من تردید دارم که گذار انرژی موفق در آن کشورها بدون اصلاحات اقتصادی قابل توجه انجام شود. هم چنین، ثبات سیاسی، حکمرانی خوب و نهادهای قوی نیز عوامل کلیدی و تاثیرگذار خواهند بود. سرمایه بین المللی به طور ناگهانی و با چتر نجات فرود نمی آید. توازن ایجاد شده بین ریسک و پاداش تعیین می کند که سرمایه به کجا خواهد رفت. در کشورهایی که شما برشمردید بدون انجام اصلاحات جدی و واقعی اقتصادی ریسک با شدت بالایی خواهد بود.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: گذار به انرژی پاک در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بسیار ناهموار است و کشورهای ثروتمند خلیج فارس (عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر) پیشرفت قابل توجهی داشته اند، در حالی که کشورهایی مانند عراق، الجزایر، لبنان، مصر و تونس به دلیل محدودیت های مالی، بی ثباتی سیاسی و زیرساخت های قدیمی با مشکل مواجه هستند. علیرغم این چالشها، گذار به انرژی پاک برای کشورهایی که دارای منابع محدود هستند، هنوز امکانپذیر است، مشروط بر این که سازوکارهای مالی نوآورانه، اصلاحات در سیاستگذاری و همکاری منطقهای را در دستورکار قرار دهند. کشورهایی مانند عراق، الجزایر و لبنان با کسری بودجه شدید روبرو هستند که توانایی آنان را برای سرمایه گذاری در پروژه های خورشیدی، بادی یا برق آبی در مقیاس بزرگ محدود می سازد.
برخی کشورها مانند لبنان با بدهی عمومی بالا مواجه هستند که دسترسی آنان به وام های بین المللی و سرمایه گذاری های بخش خصوصی را بیش تر محدود می سازد. بسیاری از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا فاقد شبکه های برق مدرنیزه شده هستند، که ادغام منابع تجدیدپذیر مانند خورشید و باد را دشوار می سازد. قطعی برق مزمن لبنان پیامدهای نادیده گرفته شدن زیرساخت های انرژی را برجسته می سازد. عراق و الجزایر به شدت به صادرات نفت و گاز متکی هستند که تنوع اقتصادی را دشوار می کند. درگیری ها و بی ثباتی سیاسی (برای مثال، در عراق، لیبی و سوریه) توسعه انرژی و سرمایه گذاری خارجی را متوقف کرده است. هم چنین، ناکارآمدی و فساد اداری پروژه های انرژی تجدیدپذیر را بیشتر کُند می سازد.
علیرغم این موانع، کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا هنوز می توانند با استفاده از منابع مالی جایگزین، همکاری بین المللی و راه حل های نوآورانه به انرژی پاک روی آورند. برای مثال، کشورهایی که با بدهی دست و پنجه نرم می کنند (مانند مصر و لبنان) می توانند در ازای سرمایه گذاری در پروژه های انرژی پاک درباره کاهش بدهی مذاکره کنند. علاوه بر آن، کشورهایی مانند تونس و مراکش با موفقیت با سرمایه گذاران خصوصی برای توسعه پروژه های انرژی خورشیدی و بادی همکاری کرده اند. عراق و الجزایر باید سیاستگذاری های انرژی برای جذب تولیدکنندگان مستقل برق که انرژی های تجدیدپذیر را تحت قراردادهای بلندمدت توسعه می دهند، اصلاح کنند. انرژی خورشیدی مناسب ترین گزینه برای کشورهایی با نور خورشید زیاد و منابع سرمایه کم است. در نتیجه، برای کشورهای منطقه که از منابع نفتی بالا و زیرساخت های قوی برخوردار نیستند گذار به انرژی سبز تدریجی اما قابل دستیابی است.
یاسمین صغیرات: گذار سبز مختص کشورهای ثروتمند نیست، البته نیازمند منابع است، اما مهم تر از همه، چشم انداز روشن، حکمرانی منسجم و اولویت های به خوبی تعریف شده است. وقتی نمی توان بودجه هنگفتی را بسیج کرد، باید بر همکاری فنی، نوآوری محلی و راه حل های هوشیار تمرکز کرد. بودجه (خصوصی، دولتی، منطقه ای، بین المللی) باید با اصلاحات داخلی ترکیب شود: مالیات سبز، یارانه های هدفمند، سرمایه گذاری های پایدار مشارکت های جنوب-جنوب را می توان با تکیه بر آژانس های همکاری، مراکز تحقیقاتی و به ویژه ارزشگذاری دانش محلی فعال کرد. فضای زیادی برای بهبود در بهینه سازی منابع موجود وجود دارد. گذار سبز نیازمند اتحاد بین مقام های دولتی، صاحبان کسب و کارها، دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی، جامعه مدنی و رسانه ها است. در این اکوسیستم است که سیاستگذاری ها جان می گیرند. من در اینجا بر روی ضرورت آموزش تاکید می کنم. همه ذینفعان باید در زمینه انرژی های تجدیدپذیر آموزش ببینند. این مسائل باید در برنامه های مدرسه ادغام شود. گذار به انرژی های پایدار مستلزم حکمرانی غیرمتمرکز و مشارکت ذینفعان در سطوح مختلف است. مقام های دولتی می توانند با ارائه نه تنها منابع مالی، بلکه ابزارهای حاکمیتی، دانش فنی و حمایت از مشاوره ملی، از جمله اصلاح سیستم های یارانه ناکارآمد یا ناعادلانه، نقشی محوری در حمایت از این تلاش ها ایفا کنند.
لی چن سیم: تامین مالی تنها بخشی از چالش برای سایر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا است. بی ثباتی سیاسی، محیطی که از سرمایه گذاری خارجی حمایت نمی کند و منافع اختصاص یافته در ترکیب هیدروکربنی عوامل مهم دیگری هستند که مانع از جذب انرژی سبز می شوند. به طور کلی گذار سبز کم تر از سایر عوامل پیش تر ذکر شده توسط منابع مالی محدود می شود. این بدان خاطر است که تعداد زیادی از بانک های تجاری و بانک های توسعه چندجانبه وجود دارند که مایل به ارائه وام برای اجرای پروژه های انرژی تجدیدپذیر هستند که علاوه بر سودآوری توان بازپرداخت اقساط وام را دارند. مشکل آن است که زمانی که سایر شرایط به درستی مورد توجه قرار نگیرند، قابلیت سرمایه گذاری بانکی در پروژه ها کاهش یافته و ریسک ها افزایش می یابند. برای مثال، ازبکستان کشوری است که بازنگری کاملی از محیط کسب و کار خود انجام داده و علیرغم رتبهبندی غیرسرمایهگذاری خود، بسیاری از توسعهدهندگان انرژی تجدیدپذیر و بانکها از جمله از کشورهایی از عربستان سعودی، قطر و امارات را جذب کرده است.
* آیا استفاده از انرژی هسته ای به منظور تولید برق برای ایران به صرفه است؟ نظرتان درباره گزینه های جایگزین و میزان مقرون به صرفه بودن آن ها چیست؟
اکارت ورتز: من فکر نمیکنم این طور باشد، انرژی هستهای در هر کشوری بسیار هزینه بر است. این فارغ از هزینههای حساب نشده برای از کار انداختن نیروگاهها و ذخیرهسازی زبالههای هستهای برای هزاران سال است.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: علیرغم آن که انرژی هستهای منبع انرژی پایدار و با آلایندگی کربن پایین است، هزینههای سرمایهگذاری اولیه بالا، ریسکهای ژئوپولیتیکی و زمانبندی طولانی توسعه آن باعث میشود در مقایسه با جایگزینهای ارزانتر و سریعتر مانند خورشیدی، بادی و گاز طبیعی، جذابیت کمتری داشته باشد. نیروگاههای هستهای به سرمایه اولیه عظیم (معمولا 6 تا 9 میلیارد دلار بازای هر گیگاوات ظرفیت) نیاز دارند و تکمیل آنها 10 تا 15 سال به طول میانجامد. در این میان، محدودیتهای مالی و تحریمهای ایران توانایی آن کشور را برای جذب سرمایهگذاران خارجی یا تامینکنندگان فناوری هستهای محدود میسازد. علیرغم آن که نیروگاههای هستهای هزینه سوخت پایینی دارند، با این وجود، نیاز به نگهداری مداوم، پرسنل متخصص و اقدامات ایمنی بالا خواهند داشت که هزینههای عملیاتی را افزایش میدهد. هزینههای دفع زبالههای هستهای میلیاردها دلار به سایر هزینهها در طول عمر نیروگاه میافزاید. وابستگی به انرژی هستهای میتواند تنشهای دیپلماتیک را افزایش دهد و دسترسی به بازارهای جهانی فناوری را محدود کند. انرژی هستهای به مقادیر زیادی آب برای خنک سازی نیاز دارد که با توجه به کمبود آب ایران موضوعی مشکل ساز است.
خشکسالی و تغییرات آب و هوایی می تواند پایداری نیروگاه های هسته ای را به ویژه در مناطق بیابانی محدود سازد. با توجه به این چالشها، ایران جایگزینهای انرژی ارزانتر و مقیاسپذیرتری دارد که میتواند برق مقرونبهصرفه و قابلاعتماد را در بازه زمانی کوتاهتری ارائه دهد. انرژی خورشیدی ماندگارترین گزینه برای ایران است. ایران دارای بیابان های بزرگ (برای مثال، کویر لوت و دشت کویر) است که برای مزارع خورشیدی در مقیاس بزرگ ایده آل هستند. برخلاف نیروگاه های هسته ای که ساخت شان چندین دهه طول به طول می انجامد، مزارع خورشیدی را می توان ظرف مدت چند ماه تا چند سال مستقر کرد. ایران می تواند پنل های خورشیدی و باتری ها را به صورت داخلی تولید کند و اتکا به فناوری خارجی را کاهش دهد. هم چنین، ایران می تواند از انرژی بادی بهره برداری کند که هزینه تولید برق توسط آن ارزان تر از تولید برق از طریق انرژی هسته ای است. ایران دارای منابع باد قوی در مناطق شمالی و غربی (مانند منجیل و بینالود) است. اگر ایران کماکان میخواهد در انرژی هستهای سرمایهگذاری کند، دست کم باید روی راکتورهای کوچک مدولار تمرکز کند که هزینه کمتر و زمان استقرار سریعتری دارند. با این وجود، انرژی خورشیدی، بادی و گاز طبیعی در کوتاهمدت تا میانمدت راهحلهای بسیار مقرونبهصرفهتر و عملیتری برای رفع نیازهای برق ایران هستند.
* ایران کشوری است که بیابان های بسیاری در آن واقع شده است. ایده استفاده از پنل های خورشیدی برای حل معضل کمبود برق در ایران مطرح شده ولی برخی تحلیلگران آن را پرهزینه می دانند. نظر شما در این باره چیست؟
اکارت ورتز: این استدلال که انرژی های تجدیدپذیر بسیار گران هستند زمانی در سالیان گذشته مطرح می شد اما تجربه کشورهای مختلف نشان می دهد که دیگر گزاره معتبری نیست.
تونی آگوستیونو کورنیاوان: ایران با دارا بودن صحراهای وسیع و تابش خورشیدی بالا از ظرفیت بالقوه بسیاری زیادی برای استفاده از انرژی خورشیدی برخوردار است. با این وجود، نگرانی در مورد هزینههای بالا پذیرش آن را محدود کرده است. علیرغم آن که سرمایه گذاریهای اولیه در زیرساختهای خورشیدی میتواند گران باشد، مزایای اقتصادی و زیست محیطی بلند مدت آن بسیار بیشتر از هزینهها است. پرسش کلیدی آن است که آیا انرژی خورشیدی علیرغم چالشهای مالی و فنی میتواند معضل کمبود برق ایران را به طور واقع بینانه حل کند یا خیر؟ ایران سالانه بیش از 2800 ساعت نور خورشید دریافت میکند که آن کشور را به یکی از بهترین مکانها برای تولید برق از طریق انرژی خورشیدی تبدیل کرده است. مناطق مرکزی و جنوب شرقی ایران (برای مثال، یزد، کرمان، اصفهان و سیستان بلوچستان) برای مزارع خورشیدی در مقیاس بزرگ ایده آل هستند.
ایران دارای خاموشیهای مکرر و ناپایداری شبکه است، به ویژه در تابستان که استفاده از تهویه مطبوع افزایش مییابد. اتکای بیش از حد به گاز طبیعی برای تولید برق منجر به کمبود سوخت در زمان اوج تقاضا میشود. انرژی خورشیدی میتواند ترکیب انرژی را متنوع کند و وابستگی به سوختهای فسیلی را کاهش داده و تامین برق پایدارتری را تضمین کند. هزینه جهانی پنلهای خورشیدی در دهه گذشته به دلیل تولید انبوه و پیشرفتهای رخ داده در عرصه فناوری بیش از 80 درصد کاهش یافته است. کشورهایی مانند چین و هند نشان دادهاند که پروژههای خورشیدی در مقیاس بزرگ میتوانند از نظر اقتصادی مقرون به صرفه باشند. ایران دارای ظرفیت بالقوه ساخت محلی پنلهای خورشیدی و فناوریهای مرتبط است که میتواند هزینهها را در طول زمان کاهش دهد. پنلهای خورشیدی پس از نصب شدن برق را با حداقل نگهداری برای 25 تا 30 سال تولید میکنند. هدایت بخشی از یارانههای سوختهای فسیلی به توسعه انرژی خورشیدی میتواند این گذار را از نظر مالی مقرون به صرفهتر سازد.
یکی از مدلهایی که ایران میتواند از آن درس بیاموزد، استفاده گسترده از انرژی خورشیدی در مقیاس وسیع در چین است. چین بیابانهای خود را به قطبهای انرژی خورشیدی از جمله پارکهای خورشیدی تبدیل کرده است. هند نیز با موفقیت سیستمهای خورشیدی و خارج از شبکه را برای رفع کمبود انرژی مستقر کرده است. ایران میتواند تاسیسات خورشیدی روی پشت بام را در مناطق شهری تشویق کند تا فشار وارده بر شبکه ملی برق را کاهش دهد. در نتیجه، بهره گیری از انرژی خورشیدی بهترین راه حل بلند مدت برای تامین برق ایران است. ایران دارای مزیت جغرافیایی، تخصص فنی و ظرفیت بالقوه تولید داخلی است تا انرژی خورشیدی را به ستون اصلی استراتژی انرژی آینده خود تبدیل کند.
لی چن سیم: من متخصص مسائل ایران نیستم اما درباره سایر کشورهای خلیج فارس می توانم بگویم آن کشورها دارای وسعت عظیمی از صحراهای خشک غیرقابل سکونت و کشاورزی هستند. با این وجود، آن کشورها مزارع خورشیدی را در بیابان ایجاد کرده اند.