عصر کرد

آخرين مطالب

«ذرات آشوب» تجسمی هنرمندانه از نبرد روح جمعی است اقتصادی

«ذرات آشوب» تجسمی هنرمندانه از نبرد روح جمعی است
  بزرگنمايي:

عصر کرد - نمایش «ذرات آشوب» تجسمی هنرمندانه از نبرد روح جمعیِ مردمانِ هرمز برای تحققِ خودآگاهی تاریخی، جدیدترین اثر ابراهیم پشتکوهی است که این روزها در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه می‌رود، این تئاتر بیش از آنکه یک اثر نمایشی متعارف باشد، به‌راستی بیانیه‌ی سیاسیِ آتشینی است علیه استعمار و این روایت ، سعی در تصویرِ تاریخِ آشنا اما فراموش شده‌ای که درست کنارِ ما ، در گذشته‌ای نچندان دور ( البته در گذر و سنِ تاریخ ) اتفاق افتاده است، دارد؛ در جزیره‌ی هرمز که زیباییِ آن انسان را مَدهوش خود می‌کند و جزوِ سرمایه‌های مردمِ ایران محسوب می‌شود.
ابراهیم پشت‌کوهی در این اثر با بهره‌گیری هوشمندانه از دراماتورژی مقاومت، تئاتر ملیگرای آیینی، و روایتپردازی پسااستعماری، موفق شده است روایتی زنده و مسئله‌دار را از مبارزات مردم هرمز در برابر استعمار و ستمِ سربازان کشور پرتغال به صحنه بیاورد و مخاطب را به سفری تاریخی-احساسی ببرد.
کارگردان در ادامه‌ی تاثیرپذیری خود از فضا و فرهنگِ جنوبِ ایران ،تاریخ را نه به صورت انتزاعی، که به‌مثابه تجربه‌ی حسی نشان می‌دهد و این‌بار به‌جای آنکه روایت کلاسیکِ «قربانی شدنِ مردم هرمز» را تکرار کند و یا شاید شبیهِ برخی آثار در دامِ یک سوگواری کلیشه‌ای و اَخته بیافتد؛ با نگاهی پسااستعماری، مبارزانِ محلی را سوژه‌های فعالِ تاریخ معرفی می‌کند ، او صحنه‌های درخشانی از مبارزه‌ی مردمانِ ستمدیده خلق کرده و طبقِ همین الگو، استعاره‌های نابی از مقاومت فرهنگی در برابر تحریف قدرتمندان می‌سازد. باید گفت در این اثر، باحوصله و ظرافت مسیرِ شکل‌گیری یک استعمارِ مهندسی شده ترسیم شده و هویتِ پیشااستعماری هرمز (زندگی هماهنگ با دریا، فرهنگ ، لباس ، رنگ و موسیقی بومی) با ورود پرتغالی‌ها به مثابه "دیگریِ سلطه‌گر" به‌تدریج نفی می‌شود، و تمامیِ ما را در "ازخودبیگانگیِ روح جمعی" هرمز شریک می‌کند.

عصر کرد

ذرات آشوب برخلاف آثار ملی‌گرایانه‌ی تک‌بعدی، به‌صورت یکدست، سیمای مقاومتِ زنان، و کودکانِ مبارز در کنار و پایاپای مردان را به تصویر می‌کشد. لحظاتِ قربانی‌شدن و مبارزه‌ی دختران هرمزی یادآور نقش فراموش‌شده‌ی زنان در تاریخِ مبارزات ضداستعماری این کشور است ؛ این اثر به جای تمرکز بر شخصیت‌های تاریخی شناخته‌شده، مقاومتِ مردمِ عادی هرمز را محور قرار می‌دهد.شاید اینجا لازم است بگویم که نکته‌ی قوت نمایش، خلق "قهرمان جمعی" است که متاسفانه در نیمه‌های اثر با حضور یک قهرمان (بصورتِ واحد) این قدرت فراموش و یا ناکافی قلمداد می‌شود اما پشتکوهی از ابتدا تا اواسط این اثر به جای تمرکز بر فردی خاص، همبستگی زن و مرد، کودک و پیر را در این مبارزه به تصویر می‌کشد ؛ الگویی که ما تنها در آثار هنری مخصوصا سینمایی دوران حکومت شوروی و برپایی ایدئولوژی مارکسیستی در ساختار درام به یاد داریم ؛ آنجا که خَلق درنهایت قهرمان است ولاغیر! اما می-توان با کمی ارفاق این مهم را در این اثر مشاهده کرد که کارگردان سعی داشته است تا روح ملیِ هرمز را از طریق بدن‌های بازیگران، فضاسازی، و موسیقی) در صحنه عینیت ببخشد و با ظرافتی بنیامینی، هویت هیبریدِ مردم هرمز را نه به عنوان ضعف، بلکه به مثابه سلاحی علیه استعمار به تصویر بکشد؛ این نمایش به جای ارائه تصویری ذات‌گرایانه از هویت بومی، پیچیدگی‌های هویتی پسااستعماری را عیان می‌کند؛ بازیگران با حرکاتی که یادآور رقصِ محلی هرمز ( جنوب ) و تغییر آنها به سربازان و انجامِ رژه‌های نظامی و همچنین رقصِ سربازانِ هندی در ارتشِ پرتغال، "دوگانگی اجباری" را در قالب "هویت مقاوم" بازمی‌آفرینند.میزانسن و طراحی‌هایی که یحتمل سعی دارد تقلید استعماری را به سلاحی ضداستعماری بدل کند.
پیشنهاد من به کارگردان در سری دوم اجراهای "ذراتِ آشوب"، خلقِ یک زبانِ سوم است، در توضیحاتِ بیشتر می‌توان گفت که دیالوگ‌ها میان بازیگران گاه به زبانِ محلی ، گاه به زبانِ پرتغالی و گاه به فارسی آمیخته با اصطلاحات بندری تحریف‌ بشود؛ به این شکل شخصیت‌های نمایش با "خیانت به زبانِ استعمارگر"، آن را از درون خنثی می‌کنند که زبانِ اجباری، استعمارِ معاصر و جاری ولو بسیار دردناک-تر از استعمار از طریقِ لشکرکشی و شکلِ کلاسیکِ آن است.
در طراحی‌صحنه، می‌بینیم که کشتی‌هرمزی‌ها و حتی قلعه‌ی پرتغالی‌ها از خاکِ سرخِ هرمز ساخته شده است و این دوگانگی، تصویری ملموس ارائه می‌دهد تا بداننیم استعمارگر زیرساخت می‌سازد، اما ستمدیدگان آن را به چاقوی خودشان تبدیل می‌کنند؛ در صحنه‌ی پایانی آنجا که تمامیِ مردمانِ هرمز و کسانی که در راهِ آزادی کشته شده‌اند در قلعه‌ی ستم‌کاران نشسته‌اند و سرودِ آزادی می‌خوانند این مهم تقویب می‌شود تا قلعه‌ای که به خانه‌ای امن تبدیل می‌شود یک معماری هیبرید در تئاتر باشد.
کارگردان می‌تواند بر خوانشِ هیبریدیِ خود با قدرت و اعتمادِبنفسِ دوچندان در سری بعدی اجراهای خود جسورتر عمل کند تا این نمایش اثبات کند که هویتِ هیبرید نه یک ضعفِ مُهلک، بلکه عاملیتِ سیاسی می-تواند باشد و درانتهای این بحث باید گفت درهم‌ریختگی، سلاحِ مطرودانِ تاریخ است.
یک نظامِ فئودالی و رابطه ارباب-بنده در اتمسفرِ این اثر حکم‌فرماست و حضورِ خوانشِ یک کارگردان ایرانی-جنوبی ترکیبِ جالبی در حوزه‌ی مبارزاتی ساخته است ، آنجا که استعمارگر (ارباب) برای تحقق خود نیاز به بازشناسی توسط استعمارزده (بنده) دارد، اما این رابطه ذاتا تناقض‌آمیز است؛نمایش این تناقض را در صحنه‌ای ژرف به تصویر می‌کشد:پرتغالی‌ها از مردم هرمز می‌خواهند تا آیین زار برگزار کنند و همین تقاضا، آگاهیِ مقاومت را می‌آفریند ؛ خَلقِ فضای آیینی آنهم آیینی مثلِ زار باعث می‌شود بازیگران همچون ذراتِ پراکنده و گاه به صورتِ توده‌ای بصورتِ یکپارچه ظاهر شوند تا استعاره‌ای از اتحادِ مردم در عین تنوع را نشان بدهند؛ بازیگران با اجرای آیین زار در برابر چشمان استعمارگران، نشان می‌دهند که "بنده" دارد ابزار سلطه‌ی ارباب را علیه خودش بازمی‌گرداند ، بنابراین می‌توان گفت حرکت دیالکتیکی در این اثر در فرمِ نمایش می‌گنجند چرا که هر صحنه، هم پاسخ به صحنه‌ی پیشین است و هم پرسشی برای صحنه‌ی بعد.

عصر کرد

به نظرِ حقیر ، تئاتر می‌تواند و بهتر است که بگویم باید تاریخ را به امروز پیوند بزند ؛ شاید این مطلب تنها سلیقه‌ی شخصی بنده در برابر فضای بی‌ربطِ تئاتر و سینمای حالِ حاضر نسبت به پیرامونش باشد ، اما در زمانه‌ای که صحنه‌های ما پر شده‌است از آثارِ عقیم و خیره به فروشِ گیشه که تنها باج دادن به سلیقه‌ی مخاطب در حدِ کلان و به هرروشِ مبتذل‌گونه‌ای را الگوی خود قرار می‌دهند ؛ پشت‌کوهی دست به ریسک بزرگی زده و به نسبتِ خفقان و مسائلی که در مناسبت‌های اجتماعی-سیاسی خود بعنوانِ یک شهروندِ ایرانی می‌بیند ، از زاویه دیدِ خود ، یک اثرِ شخصی و خوانشِ متفاوتی را از تاریخِ ایران عرضه می‌کند ، که قطعا و یقینا ممکن است همچین دیدگاهی ذائقه‌ی نیمی از مخاطبانِ این روزهای تئاترِ ما را ارضا نکند و یا به قولی اثر مورد استقبال قرار نگیرد؛ اما چه بخواهیم چه نخواهیم هنر نه بازتابِ واقعیت، بلکه سلاحی برای شکستنِ تقدیر تاریخی است ، از این منظر، این اثر ، سربلند بیرون می‌آید و تلاشِ خودرا نه در یک بازسازی تاریخی محافظه‌کارانه و باج‌دهنده، بلکه درکالبدشکافیِ انقلابیِ لحظه‌ی مقاومتِ مردمانِ هرمز متمرکز می‌کند.
ذرات آشوب یک تئاتر ماتریالیستی و روایتی چندلایه از مقاومت مردم هرمز در برابر استعمار پرتغال است که با شکستنِ زمانِ خطی، افشای تضادهای استعمار، و فراخواندنِ تماشاگر به کنش ( در صحنه‌ی پایانی و سخنانِ قهرمانِ نمایشنامه ) ، دقیقا همان رسالتِ هنرِ انقلابی را محقق می‌کند. پشتکوهی با این اثر ثابت می‌کند که تئاتر می‌تواند هم آرشیو باشد، هم سلاح،هم واقعیت‌های مدفون‌شده را بیرون بکشد، هم آینده‌ای رهایی‌بخش را پیش‌بینی کند؛ تئاتری که چشمانش به گذشته دوخته شده، اما بال‌هایش آینده‌ای را نشانه رفته که در آن تاریخ را ستمدیدگان می‌نویسند. مسئله‌ی نمایشنامه با به‌کارگیری "نفیِ نفی/ فراروی" هگلی نشان می‌دهد که پیشرفت اصلا خطی نیست، بلکه از طریقِ تضادها و گذر از مراحل مختلف به سمت وضعیت‌های پیچیده‌تر حرکت می‌کند؛ لازم به ذکر است که در ابتدا کلمه‌ی ماتریالیسم به‌ میان آمد ، حال آنکه در ادامه از فیگوری همچون "هگل" یاد شد، شاید در اینجا دوستانِ اهلِ فَن از بنده ایراد بگیرند که هگل اساسا یک فیلسوفِ ایده‌آلیست و این تحلیل از بُن اشتباه است اما همانطور که می‌دانیم به‌رغمِ ایده‌آلیست بودنِ هگل، فلسفه‌ی او تاثیرِ شگرفی بر ماتریالیسم دیالکتیک گذاشت، مارکس‌گرایانی همچون لنین حتی معتقد بودند که می‌توان از فلسفه‌ی هگل خوانشی ماتریالیستی داشت.

عصر کرد

البته این مطلب نقدهایی را به این اثر وارد می‌کند، چراکه نویسنده و کارگردان می‌توانست با پرداختِ بیشتر به شخصیت‌ها مخصوصا سربازان و فرمانده‌ی پرتغالی ( مهدی حسینی‌نیا ) به جای کلیشه های شرور ( استعمارگر ) ، بااستفاده از دیالکتیک تضادها و پارادوکس های درست‌تری را به نمایش بگذارد تا نمایش از عمق بیشتری برخوردار می‌شد ؛ درست است که ما درجایی گذشته‌ی پراز درد و همچنین دلیلِ انتخابِ او برای پیوستن به ارتش را می‌فهمیم اما به‌نوعی کم و نیاز به پرداختِ بیشتری دارد اما کارگردان با پایان‌بندی هوشمندانه‌اش که هم پیروزی مردم را نشان و هم هشداری درباره تهدیدهای همیشگی می‌دهد، این ضعف را کمی جبران و "ذرات آشوب" را تبدیل به اثری مسئله‌دار برای روزگارِ ما می‌کند؛ تئاتری که نه فقط روایتگرِ گذشته، که هشداردهنده‌ی حال و حتی آینده است ؛ کارگردان حتی می‌توانست با ملموس کردنِ کاراکتر فرمانده از طریقِ بُعدِ احساسی و حافظهِ جمعی مخاطب ، این تهدید را وحشت‌ناک‌تر و دهشتناک کند زمانیکه من بعنوانِ یک تماشاگر کاملا می‌توانستم در بدن ، صدا/لحن و تصمیم‌های این مستبدِ تمام‌قد ، بازتابِ خود و یا دیگرانِ آشنایم را ببینم ، ترس و اضطرابِ من چندبرابر می‌شد! اما بصورتِ کلی می‌توان گفت ما سنتزی قابلِ قبول را نظاره‌گر هستیم که در آن "خود/ مردم هرمز" به سطحی بالاتر از آگاهی ارتقا می‌یابند. نمایش این سنتز را در صحنه‌ی پایانی محقق می‌سازد آنجا که مردم هرمز نه به "هویتِ پیشااستعماری" محض بازمی‌گردند و نه کاملا تحتِ سلطه‌ی پرتغالی‌ها می‌مانند، بلکه هویتی نو می‌سازند که مقاومت را در دلِ فرهنگِ تازه‌تکوین‌یافته جذب کرده است؛ این صحنه، پیروزی روحِ جمعیِ هرمز است ، آن‌ها به "خودآگاهی تاریخی" دست یافته‌اند و می‌دانند که تاریخ را خود می‌سازند نه دیگری! آنها هویتی نو می‌سازند که هم ریشه در سنت دارد هم پاسخگوی شرایط جدید است ؛ بقول هگل، "روح" جوهری است خودآگاه و آزاد و در سیرِ تاریخی خود به آزادی خود وقوف پیدا می‌کند؛ چراکه هر قوم یا ملتی روحی دارد که مرحله‌ای است از تحققِ روح جهان.
در ارتباط با بازیگرانِ این نمایش ، می‌توان به بازی درخشان مهدی حسینی‌نیا ، گاتا عابدی و همچنین پدرام زمانی اشاره کرد و آنهارا بخاطرِ تماشایی بودنشان به‌روی صحنه ستود و از ایشان یاد گرفت اما بعنوانِ یک مخاطب به اختصار می‌خواهم بازیِ پدرام زمانی را در نقش دومیلو، فرمانده/سرباز پرتغالی بررسی کنم، او با بازی مسحورکننده، سفر درونیِ یک سرباز وفادار را از تعصب تا عشق و از عشق تا عصیان به تصویر می‌کشد.او در آغاز، با قامتی ستبر و نگاهی آهنین، تجسمِ بی‌چون‌وچرای قدرت استعمار است، صدای او در آغاز نمایش، همچون غرشِ توپ‌های استعماری، رسا و بی‌رحم است و هنگام فرمان‌دهی چون شمشیری برنده می‌بُرد، واژه‌ها را با ضرب‌آهنگی نظامی و با مکث‌های سرد ادا می‌کند، گویی هر جمله نه گفتگویی ساده که فرمان/حکمی قطعی است ؛ حرکاتِ او مهندسی و حساب‌شده است ، شانه‌های عقب‌داده، چانه‌ی بالاگرفته و حرکاتی که باظرافت اندازه‌گیری‌شده تا انرژیِ اضافی هدر ‌ندهد. ،دومیلو گویی خود نیز یک ماشین در خدمتِ ظلم است اما ملاقات با یک دختر هرمزی باعث می‌شود این صدا به تدریج رنگ ‌ببازد؛ زیروبمیِ کلمات نرم‌تر شود، و حتی گاهی در میانه‌ی جمله ‌بلرزد تا که درنهایت بازی ظریف و سکوت‌های معنادارِ بازیگر ، عمقِ تاثیر این رابطه را بی‌نیاز از دیالوگ‌های اغراق‌شده و کلیشه‌ای به مخاطب انتقال دهد. دومیلو آرام‌آرام این پوسته‌ی نظامی را می‌شکند،این بدنِ نظامی‌شده‌ و محکم به تدریج و باحضورِ عشقی هرمزی شروع به ازهم‌پاشیدن می‌کند،دست‌هایش که پیش از این تنها برای دستور دادن استفاده می‌شد، حالا در مواجهه با معشوق، بی‌هدف در هوا معلق می‌مانند؛ پاهایش که زمانی با گام‌های سنجیده و نظامی حرکت می‌کرد، اکنون با تردید به زمین فرود می‌آیند. این کاراکتر در صحنه‌ای به‌یادماندنی، با معشوقه‌اش تنها می‌شود و در پسِ آن،اوجِ فروپاشی یک ایدئولوژی در ذهنِ او آغاز می‌شود تا منحنیِ کاراکترِ او در ادامه، تضاد درونیِ مردی را نشان دهد که میانِ عشق نوظهور و وفاداری کهن گرفتار شده و به‌دنبال هویتی جدید سفرش را آغاز کرده است؛ اوج هنرنمایی دومیلو ( زمانی ) در صحنه‌ایست که دربرابرِ فرمانده‌اش ( حسینی‌نیا ) می‌ایستد و در پایان به دستِ ظالم کشته می‌شود؛ سربازی که نشان می‌دهد نه‌تنها علیه فرمانده‌اش، که علیه تمامی ساختارِ وجودِ پیشینِ‌ خود شورش کرده و فریادِ پراز خشمش که درابتدا از گلو بیرون می‌جهید، حالا بیشتر به ناله‌های یک مردِ عاشق تبدیل شده و بدنی که روزی نماد نظم بود، حالا از دردِ یک تولدِ دوباره و اما ممنوعه می‌لرزد. نکته‌ای که این نقش را ، با تمام پیچیدگی‌هایش، به تجربه‌ای انسانی و فراموش‌نشدنی بدل می‌کند، ساخت و فهمِ درستِ بازیگر از کاراکترِ دومیلو است تا این حقیقت را به ما بفهماند که حتی در قلبِ تاریک‌ترین نظام‌های استعماری نیز نورِ انسانیت می‌تواند تابیده ‌شود.

عصر کرد

درپایان باید گفت " ذرات آشوب " تنها یک تئاتر نیست؛ بلکه می‌تواند یک میتینگِ هنریِ ضداستعماری باشد. کارگردان با ترکیبِ ذره‌های به ظاهر پراکنده‌ی تاریخِ جزیره‌ی هرمز (آیین،خون، خاکِ سرخ ، آواز و موسیقی جنوبی)، آشوبی زیبا آفریده است که هم روحیه‌ی ملی را تقویت میکند و هم تماشاگر را به مقابله با هرگونه استعمار فرامی‌خواند. این اثر می‌تواند اثبات کند که تئاترِ مردمی، وقتی از دلِ خاکِ سرخِ مقاومت برخیزد، می‌تواند انقلابی‌تر از شعارها و ابتذالِ سیاسی‌مآبانه‌ی سلبریتی‌های معترضِ مجازی و البته دروغین باشد.
من شمارا به تماشای " ذرات آشوب " اثر ابراهیم پشت‌کوهی دعوت می‌کنم.
محمدرضا آگاه؛ منتقد و کارگردان تئاتر
5757
کد خبر 2051112

لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/988480/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

ترجمه «زیر گنبد» استیون کینگ منتشر شد

شایان مصلح مرد همه فن حریف ذوب‌آهن!

آنچلوتی قصد کناره‌گیری ندارد

نصف بازیکنان استقلال با خداحافظی هواداران را خوشحال کنند!

درگذشت شاگرد سابق برانکو بر اثر تصادف در کرواسی!

رکورد مهمی که پرسپولیس از دست داد

نیمار یک ماه خانه‌نشین شد

پاسخ سفت و محکمی که بیرانوند می‌دهد

تجهیز مراکز درمانی شهرستان بیجار

127 میلیارد دلار یارانه پنهان؛ حقیقت اقتصاد ایران یا افسانه‌ای ساختگی؟

مشکل اقتصاد ایران، داخلی است و با مذاکره حل نخواهد شد/ اثرات سوءمدیریت در اقتصاد ما بیش از تحریم‌هاست

گره زدن معیشت به مذاکره؛ خطای راهبردی دهه‌ی 90

پای سرمایه‌گذاران آمریکایی به اقتصاد ایران باز می‌شود؟/ ترامپ نیازمند توافق با ایران است

پرداخت 127 میلیارد دلار یارانه پنهان حقیقت دارد؟

جدول زمانی قطع برق استان کرمانشاه در روز شنبه 30 فروردین منتشر شد

مجید محمودی مدیرکل بیمه سلامت کرمانشاه شد

پیش‌بینی وضعیت جوی، دریایی و دمایی استان هرمزگان در روز شنبه 30 فروردین 1404

مناسبت روز/ شنبه، 30 فروردین‌ماه

از خوش‌باشی‌های بیخودی تا ریاضت‌های تارک دنیایی

سرمربی السد: قهرمان شدیم، این بهترین حس است!

رکورد تاریخی سپاهان چگونه ثبت شد

طاهرزاده: مدیران پرسپولیس بازیکنان تاریخ مصرف گذشته را به خدمت گرفته‌اند

چهارصدمین گل لیگ به تور پرسپولیس چسبید!

شافعی: تفکرات کارتال به درد پرسپولیس نمی‌خورد

تعیین سقف مهریه تا 14 سکه؛ نجات اقتصاد خانواده یا نقض حقوق زنان؟

2 سناریوی پیش روی دولت پزشکیان/ امتناع از اصلاحات اقتصادی چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟

کارشناسی داوری مارک کلاتنبرگ: گل اول سپاهان به پرسپولیس مردود بود / اظهارنظر درباره پنالتی میلاد و اخراج شکاری در رسانه عادل فردوسی پور

آبرسانی پایدار به شهرهای دهگلان و قروه در مسیر نهایی؛ طرح انتقال آب سد آزاد در آستانه بهره‌برداری گسترده

شبى که باد در شاخ هایم پیچید در قالب نمایش ملودرام به روی صحنه می رود

اشتباهی استراتژیک !

چرا خروس‌ها در سپیده دم بانگ سر می‌دهند؟

علیرضا منصوریان پیشکسوت استقلال: بهترین بازی برای من دربی 3-2 نبود، بازی السد بود که با ژاوی آن ها را حذف کردیم

واکنش علیرضا منصوریان پیشکسوت استقلال به عکسی مشترک با فرهاد مجیدی

واکنش علیرضا منصوریان پیشکسوت استقلال به فحاشی ها علیه علیرضا بیرانوند

کارشناسی داوری دیدار گل گهر - استقلال

کارشناسی داوری دیدار هوادار - مس رفسنجان

کارشناسی داوری دیدار پرسپولیس - سپاهان

کارشناسی داوری دیدار تراکتور - ملوان

آیا پنالتی سپاهان مقابل پرسپولیس گرفته نشد؟

غافلگیری ناگهانی بیرانوند در ورزشگاه یادگار امام

علیرضا منصوریان : باید بقیه بازیکنان خودمان را از نظر بدنی به سطح ستاره‌های تیم ملی برسانیم

ستاره النصر مقابل استقلال حالا گل خالی نمی‌زند! ‏

علیرضا منصوریان : به نظرم تراکتور قهرمان می‌شود اما در فوتبال هیچ چیزی بعید نیست

دفاعیه یحیی درباره وقت‌کُشی: بلد نیستیم

علیرضا منصوریان پیشکسوت استقلال: موسیمانه واقعا من را سورپرایز کرد

علیرضا منصوریان پیشکسوت استقلال: اصلا قبول ندارم که می‌گویند برخی بازیکنان در حد تیم نیستند

علیرضا منصوریان: 700 هزار دلار در زمان سعادتمند طلبکار بودم، که به باشگاه بخشیدم

علیرضا منصوریان: مجتبی جباری را به عنوان یک سرمایه بزرگ نباید الان بسوزانیم

گزینه پیشنهادی دولت برای وزارت اقتصاد مشخص شد؟

گل اول النصر به القادسیه توسط مانه