داغدار خشکی فزاینده سرزمین ایران/ به مناسبت سومین سالگرد درگذشت علی رضاقلی/ یادداشتی از علی عربمازار یزدی
سیاسی
بزرگنمايي:
عصر کرد - به گزارش جماران؛ «داغدار خشکی فزاینده سرزمین ایران» عنوان یادداشت دکتر علی عرب مازار یزدی* به مناسبت به مناسبت سومین سالگرد درگذشت استاد علی رضاقلی است.
متن یادداشت به این شرح است:
برای آنان که در جستجوی علل توسعهنیافتگی کشورها، از جمله ایران، هستند و ادبیات توسعه و مطالعات تجربی در حوزه واکاوی این پدیده، یعنی توسعه نیافتگی جوامع، را دنبال میکنند، نظریه جغرافیا ناآشنا نیست[1].
نظریهای که تفاوت در عملکرد بلندمدت اقتصادی کشورها و سطح توسعهیافتگی جوامع را به شرایط جغرافیایی کشورها و پیآمدهایش نسبت میدهد. این نظریه طرفدارانی پرشمار و نیز منتقدانی جدی دارد. در میان پژوهشگران توسعه ایران، نقطه عزیمت پاسخ اندیشمند فقید آقای علی رضاقلی به این پرسش که چرا ایران توسعه نیافته نیز شرایط جغرافیایی و به ویژه کمآبی و خشکی سرزمین ایران است و پیآمدهای اجتنابناپذیرش. او مکرراً در گفتارها و نوشتههایش بر تعیینکنندگی این عامل و نقش تاریخی آن در شکلگیری نهادهای ناکارای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این مرز و بوم تأکید میکند. برای نمونه، رضاقلی تیزبینانه به اثر این عامل بر پراکندگی زیاد سکونتگاهها در ایران و از آنجا بر هزینه بالای ارایه کالاهای (خدمات) عمومی توسط حکومتها و نیز هزینه بالای جمعآوری مالیات به عنوان منبع اصلی درآمد دولت برای عرضه آن کالاهای عمومی اشاره دارد که بر شاکله و کیفیت حکمرانی اثر میگذارد.
یک وجه تمایز تحلیل رضاقلی با برخی صاحبنظران دیگر که به خشکی فلات ایران به عنوان عامل توسعهنیافتگی آن مینگرند، در این بود که آنها دنباله زنجیره تحلیلشان در اجتماع ایران را در قالب دوگانه شهری – روستایی پی میگیرند اما او در دوگانه شهری – عشایری. از اینجاست که رضاقلی، ردپای خشکی سرزمین را در شکلگیری غلبه این دوگانه بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ و اجتماع این سرزمین دنبال میکند و کمتوانی در مهار خشونت و ناامنی و بیثباتی از یک وجه و شکلنگرفتن تقسیم کار گسترده و بهرهمندی از منافع آن از وجه دیگر را از آن نتیجه میگیرد که تجلیاش در اقتصاد معیشتی (بخور و نمیر) و حاکمیت استبدادی در بخش عمدهای از تاریخ این کشور بوده است.
رضاقلی به درستی به پویاییهای این عامل جغرافیایی نیز توجه داشت. او با نگرانی تغییرات اقلیمی که کره زمین را به چالش کشیده و اثر آن بر وخیمتر شدن خشکی فلات ایران را از یک سو تعقیب میکرد و از سوی دیگر به ظرفیت تحولات فناوری که هرچند فعلا با هزینههای بالا، امکان مواجهه با خشکی فزاینده را فراهم میسازد، توجه داشت. اما تأکید مینمود که بهرهمندی یک جامعه از چنین فرصتهایی و نیز مقابله مؤثر با چنان تهدیدهایی که فراروی جامعه ایران است نیاز به نهادهای با کیفیت دارد در اقتصاد و سیاست: ترکیب سطوحی از حکومتی توسعهخواه با بروکراسی توانمند، بازارهای عمیق و رقابتی در سیاست و اقتصاد، و جامعه سامانیافته مدنی. روشن است که در قالب چنین نگرشی، هر میزان پیشرفت مستمری در هر یک و یا هر ترکیبی از این ویژگیها میتواند جامعه را به چنین هدفی نزدیکتر کند.
از اینجاست که رضاقلی در سیر تحول اندیشهای خود در نزدیک به سه دهه اخیر[2]، پیوندی بین نظریه جغرافیا و دومین نظریه مشهور در تبیین توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی کشورها، یعنی نظریه نهادها برقرار میکند. نظریهای که اصلیترین عامل موفقیت گروه محدودی از کشورها در پیشرفت و توسعه را کیفیت بالای نهادهای آنها میداند و متقابلا توسعهنیافتگی بخش عمدهای از جوامع را پیآمد کیفیت نازل نهادهای آنها قلمداد میکند. استاد رضاقلی با چنین تلفیقی هم کوشش میکند بخشی از انتقادات وارده بر نظریه جغرافیا را مرتفع نماید هم به گونهای توضیح دهد عامل جغرافیا چگونه بر نهادها اثر میگذارد.
وی با ابداع واژه “نهادهای غارتی” در برابر “نهادهای رقابتی”، ویژگی غالب نظم اجتماعی ایران را، بهطور تاریخی، “غارتی” توصیف میکرد و تلاش داشت نشان دهد چگونه از دل آن خشکی و بیآبی، چنین نظمی سر بر میآورد. او با استفاده از ادبیات نهادگرایان تاریخی، توضیح میداد که از بازارهای غیررقابتی اقتصاد و سیاست، نمیتوان چنان سیاستگذاری و اجرایی را انتظار داشت که از یک طرف، تهدیدهای روزافزون گرمشدن زمین را برای این سرزمین خشک مهار کند و یا حداقل با تصمیمات نادرست بر آن نیافزاید و از طرف دیگر پیشرفتهای فزاینده فناوری را برای مواجهه با بیآبی به کار گیرد و یا حداقل با سیاستهای ناکارآمد به تشدید آن کمک نکند. اندک امید او در این میان، به اصلاحات تدریجی در بازار سیاست بود تا بلکه بر مبنای آن تحولاتی کُند اما پیوسته در اقتصاد و اجتماع نیز رخ دهد و به سهم خود کوشید با آگاهیبخشی به جامعه مسیر چنین اصلاحاتی را هموار کند.
حتما اگر از پزشکان بپرسند چرا رضاقلی درگذشت و علاقمندان به ایران و توسعه آن را تنها گذاشت، عللی را برای بازایستادن قلب او از تپش برمیشمرند؛ عواملی مثلاً از جنس گرفتگی عروق یا اثر ابتلا به کرونا بر ریه یا … که جسم او را مستعد بروز این ضایعه ساخت. احتمالاً درست هم میگویند؛ اما اگر از من اقتصادخوانده و بیاطلاع از دانش پزشکی که با او حشر و نشری داشتم بپرسند میگویم رضاقلی عاشق و دلباخته ایران بود و داغ خشکی فزاینده این سرزمین و بازارهای بیکیفیت و غیررقابتی سیاست و اقتصادش، که از نگاه او برآمده از همین ویژگی سرزمینی بودند جانش را گرفت. فرایندی که احتمال وقوع هر تحول بنیادین برای تغییر در روند نگرانکننده مورد انتظار برای این جامعه را تنزل میدهند، گرچه منتفی نمیسازد. او داغدار خشکی فزاینده ایران و پیامدهای نهادیاش برای توسعهیافتگی آن بود و جسمش دیگر تحمل این داغ جانفرسا را نداشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
علی عربمازار یزدی
عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی
[1] علاقمندان برای آشنایی با این نظریه و نظریههای رقیب در این مورد و شواهد تجربی تاریخی در مورد آنها، میتوانند به فصل دوم کتاب “چرا ملتها شکست میخورند” نوشته عجم اوغلو و رابینسون مراجعه کنند و برای آشنایی با پژوهش ارزنده دنی رودریک در همین زمینه و شواهد تجربی معاصر آن، مقاله “حاکمیت نهادها: اولویت نقش نهادها بر نقش جغرافیا و یکپارچگی با اقتصاد جهانی در دستیابی به توسعه اقتصادی” را که ترجمه آن در شماره 19 و 20 فصلنامه جامعه و اقتصاد در سال 1388 منتشر شده، مطالعه نمایند.
[2] برای آشنایی بیشتر با ابعاد این تحول فکری میتوانید به مقاله نگارنده با عنوان “رضاقلی از جامعه شناسی تا نهادگرایی” که در چهل و هشتمین شماره فصلنامه اقتصاد و جامعه (بهار 1402) منتشر شده، مراجعه نمایید
-
جمعه ۸ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۰:۴۸
-
۶ بازديد
-

-
عصر کرد
لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/978561/