زنانی که میجنگند
سیاسی
بزرگنمايي:
عصر کرد - ایسنا / سمیه مهرگان، روزنامهنگار و داستاننویس در یادداشتی به سهگانه «وطن دیگران» اثر لیلا سلیمانی، نویسنده برنده گنکور پرداخته است.
او در یادداشت خود نوشته است: «لیلا سلیمانی پس از دریافت جایزه گنکور برای دومین رمانش «لالایی» در سال 2016، آوازهاش عالمگیر شد. رمانی که درباره قتل دو کودک خردسال به دست پرستارشان است، اکنون در قالب یک مینیسریال از اچبیاُ با بازی نیکول کیدمن و مایا اِرسکین در دست تولید است. این نویسنده مراکشیتبار فرانسوی، اینبار با سهگانه «وطن دیگران» بازگشت شکوهمندانهای به عرصه ادبیات جهان داشته است: «وطن دیگران» (2020)، «رقص ما را نگاه کن» (2022) و «آتش را با خود خواهم برد» که در سال 2025 منتشر میشود. دو رمان اول با ترجمه پریزاد تجلی از سوی نشر مروارید منتشر شده است.
دنیای این سهگانه مراکش پس از جنگ جهانی دوم و در آستانه قیام علیه استعمار فرانسه است.
لیلا سلیمانی در این سهگانه، داستان پدربزرگ و مادربزرگ دورگهاش را در مراکش پس از جنگ جهانی دوم روایت میکند. آمین، یک گروهبان مسلمان مراکشی که برای فرانسه در جنگ جهانی دوم جنگیده است، با زنی فرانسوی به نام ماتیلد آشنا میشود. ماتیلد که مجذوب ظاهر و یونیفرم او شده، راهنمای او میشود و از او حمایت میکند. عشق میانشان شکوفا میشود و پس از ازدواج، آنها برای شروع یک زندگی جدید به مزرعه آمین در مراکش نقل مکان میکنند.
رمان «وطن دیگران» از روایات کلاسیک جنگی فاصله میگیرد و بهجای تمرکز بر هویت و نبردهای خشونتآمیز مردان، داستان زنان و تجربیات دردناک آنها را روایت میکند. این کتاب که نخستین جلد از یک سهگانه نیمهزندگینامهای است، بهویژه بر تجربه ماتیلد تأکید دارد و چالشهای او در مواجهه با فرهنگ و سنتهای مراکشی را نشان میدهد.
وقتی ماتیلد در سال 1947 وارد مراکش میشود، آمین به او میگوید که به طور موقت در خانه مادرش، مولایلا، زندگی خواهند کرد. ماتیلد ابتدا این ایده را «مضحک» میداند، اما وقتی آمین با لحنی سرد میگوید «اینجا اوضاع اینگونه است»، او به حقیقتی تلخ پی میبرد: «او خارجی بود، یک زن، یک همسر، فردی در دستهای دیگران.»
این رمان تصویری از سلسلهمراتب قدرت را نشان میدهد، جایی که یک فرد بر اساس سنتها بر دیگری تسلط دارد. این رابطه سلطهجویانه نهتنها در ازدواج آمین و ماتیلد، بلکه در تعاملات دیگر شخصیتهای داستان نیز دیده میشود.
ماتیلد که از ابتدا تلاش میکند با محیط جدید خود سازگار شود، تصمیم میگیرد که اولین رمضان خود را روزه بگیرد، و همسرش از این بابت سپاسگزار است. اما بهتدریج احساس میکند که «درحال تبدیلشدن به سایهای بینام، بیجنسیت، و بیسنوسال» است. او با نگرانی به آمین هشدار میدهد: «به من نگو که قصد داری عایشه را به یک زن مطیع تبدیل کنی!»
لیلا سلیمانی با مهارت تضاد میان استقلال ملی مراکش و آزادی زنان را برجسته میکند. او از زبان ماتیلد یادآور میشود که ملیگرایان مراکشی، خودشان نیز میان میل به استقلال و آزادی زنان ارتباط مستقیمی برقرار میکنند. نام دخترشان، عایشه، ادای احترامی است به للا عایشه، دختر سلطان و فعال برجسته حقوق زنان.
سلیمانی تغییرات زبانی را نیز بهعنوان بخشی از این سفر هویتجویانه نشان میدهد: ماتیلد ابتدا عربی را در آشپزخانه مولایلا یاد میگیرد، بعدتر بر آن مسلط میشود و حتی به زبان بربری هم میتواند با زنان محلی ارتباط برقرار کند. همچنین، سلیمانی تجربه مادربودن را با پیچیدگیهای خاص خود روایت میکند. ماتیلد کودکیاش را سرکوب کرده و خود را وقف فرزندانش کرده است، اما درعینحال احساس میکند که آزادی، شور و شوق، و خوشبختی را از دست داده است.
این رمان نهتنها به عشق و جنگ، بلکه به سلطه، استعمار، نژادپرستی و نقشهای جنسیتی میپردازد. در مراکش، حتی ماتیلد و مولایلا -که خود زنان تحت سلطه هستند- رفتاری تحقیرآمیز با خدمتکاران خود دارند. درحالیکه برادر آمین، عمر، بهعنوان قهرمان ملیگرا تحسین میشود، خواهرش، سلما، برای سرپیچی از قواعد سنتی مجازات میشود.
دومین کتاب سهگانه «رقص ما را نگاه کن»، که عمدتاً بین سالهای 1968 تا 1974 میگذرد، با روایتی چندوجهی، واقعیتهای پیچیده مراکش پس از استعمار را از زوایای گوناگون ترسیم میکند. دوره حکومت حسن دوم (1961-1999) با اصلاحات اقتصادی، توسعه زیرساختها، استبداد، خشونت دولتی، اعتراضات و کودتاها همراه بود. در این دوران، اختلاف طبقاتی بین ثروتمندان و فقرا در مراکش افزایش یافت و شهرهایی مانند دیابات و صویره به مقصدی برای هیپیهای آمریکایی و اروپایی تبدیل شد، از جمله جیمی هندریکس که در این رمان نیز حضوری گذرا دارد.
سلیمانی این دوره پرآشوب را از دریچه شخصیتهای متعدد خود بررسی میکند: أمین بلحاج، کهنهسرباز جنگ جهانی دوم و اکنون مالک و کشاورزی موفق، از حسن دوم حمایت میکند و آرزو دارد که مراکش را با پروژههای آبیاری و سدسازی، به «کالیفرنیای جدید» تبدیل کند. ماتیلد، همسر او، همراه با فرزندان دورگهاش، با تعصبات ضدفرانسوی مواجه میشود و برای رهایی از سنتهای محدودکننده تلاش میکند. عایشه، دختر آنها و افتخار خانواده، اولین فردی است که برای تحصیل در رشته پزشکی از کشور خارج میشود. سلیم، برادر کوچکتر او، که در سایه موفقیتهای عایشه احساس سرخوردگی میکند. مهدی، دوست و همسر آینده عایشه، که کودکیاش را در یک آپارتمان کوچک بالای سینمایی در فاس گذرانده و از طریق سوراخی در کف دستشویی، فیلمهای ممنوعه غربی را تماشا کرده است.
داستان با صحنه ساخت و افتتاح یک استخر در ملک خانواده بلحاج آغاز میشود. أمین برای ایجاد فضا، دستور تخریب باغ زیبای ماتیلد را داده است؛ باغی که برای او حکم پناهگاه، خلوتگاه و مایه افتخارش را داشت. این استخر نمادی از نگرانیهای خانواده بلحاج درباره موفقیت اقتصادیشان است. ماتیلد باید أمین را متقاعد کند که «هیچ شرمی در نمایش موفقیتشان وجود ندارد» او احساس میکند که پس از سالها فداکاری، استحقاق لذتبردن از زندگی را دارد.
ماتیلد بیش از هر چیز، به جایگاه زنان فکر میکند: «او میتوانست به یک مرد نگاه کند و بلافاصله بداند که چند زن در زندگی او نقش دارند؛ یکی برای گذاشتن کاسه غذای داغ مقابلش، دیگری برای مرتبکردن تختش، تمیزکردن آینهای که هر صبح در آن موهایش را چک میکند.» این توصیفات، حساسیت شاعرانه و دقت عاطفی سلیمانی را نشان میدهد.
مسیر زنان در جامعه مراکش از طریق سرنوشت عایشه بررسی میشود. او درحالیکه یک متخصص زنان و زایمان سرشناس در رباط است، در جایگاه همسر یک مقام دولتی نیز قرار دارد. در یکی از صحنههای جالب، او درحین نوشتن نسخه پزشکی، حواسش به یک مهمانی شام فاجعهبار برای همسرش پرت شده و ناخواسته روی نسخه، «موس سالمون» مینویسد! در آخرین صفحه رمان، خواننده میفهمد که عایشه دختری به دنیا آورده است؛ آغاز نسلی که لیلا سلیمانی خود به آن تعلق دارد. این موضوع، جلد پایانی سهگانه را، «آتش را با خود خواهم برد» که در سال 2025 منتشر خواهد شد، بسیار جذاب و شخصی میکند؛ زیرا احتمالاً بر تجربیات شخصی خود نویسنده استوار باشد.
-
دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۵:۳۳
-
۵ بازديد
-

-
عصر کرد
لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/990110/