بزرگنمايي:
عصر کرد - مهر /تقویم جلالی یکی از مهمترین دستاوردهای علمی خیام که تبدیل به بخشی از هویت ایرانیان در طول تاریخ شده است؛این تقویم به دستور ملکشاه سلجوقی و با همکاری خیام و دیگر دانشمندان در اصفهان تنظیم شد.
حکیم عمر خیام نیشابوری (1048–1131 میلادی) یکی از برجستهترین دانشمندان، ریاضیدانان ستارهشناسان و شاعران ایرانی است که در دوره سلجوقیان زندگی میکرد. او در زمینههای مختلف علمی و ادبی آثار مهمی از خود به جا گذاشته است.
حکیم عمر خیام نیشابوری، با نام کامل غیاثالدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری، یکی از بزرگترین شاعران، ریاضیدانان، و منجمان ایرانی است. او در سال 439 یا 427 خورشیدی در نیشابور متولد شد و در سال 510 یا 516 خورشیدی درگذشت. خیام به دلیل فعالیتهایش در شعر، ریاضیات و نجوم شناخته شده است.
خیام در نیشابور و بلخ به تحصیل پرداخت و سفرهایی به اصفهان، ری، مکه، و بلخ داشت. او 18 سال در اصفهان زندگی کرد و در اصلاح تقویم جلالی نقش مهمی داشت. او در دوران حکومت سلجوقیان، به ویژه با حمایت ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظامالملک ، به فعالیتهای علمی خود ادامه داد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظامالملک ، خیام مورد بیتوجهی قرار گرفت.
تقویم جلالی و آثار علمی و ادبی خیام
تقویم جلالی یکی از مهمترین دستاوردهای علمی خیام که تبدیل به بخشی از هویت ایرانیان در طول تاریخ شده است. این تقویم به دستور ملکشاه سلجوقی و با همکاری خیام و دیگر دانشمندان در اصفهان تنظیم شد. تقویم جلالی بر اساس سال شمسی است و سال را به دقت 365.242 روز محاسبه میکند، که بسیار نزدیک به محاسبات مدرن است. این تقویم تا به امروز در ایران استفاده میشود و از دقت بالایی برخوردار است. و استفاده از این گاهشمار یکی از مؤلفههای هویتی ایرانیان در طول تاریخ شده است.

از آثار مهم خیام میتوان به رباعیات خیام، رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس (در ریاضیات)، زیج ملکشاهی یا زیج جلالی (در نجوم)، و نوروزنامه (در مورد آئینها و رسوم ایرانی) اشاره کرد. خیام همچنین در پزشکی تبحر داشت و گفته میشود سلطان سنجر را از بیماری آبله نجات داده است. او در زمینه ریاضیات معادلههای درجه اول تا سوم را دستهبندی کرد و با استفاده از هندسه، راه حل کلی برای آنها ارائه داد.
خیام مقالات فلسفی متعددی نوشت که به موضوعاتی مانند وجود، جبر و اختیار و اصول کلی هستی میپرداختند. او تحت تأثیر ابن سینا بود و خود را شاگرد فکری او میدانست. نقل است که در هنگام مرگ کتاب شفای ابن سینا را در دست داشت و مطالعه میکرد.
رباعیات خیام به عنوان یکی از مهمترین آثار ادبی فارسی شناخته شده است و بر اندیشههای بسیاری از شاعران و نویسندگان تأثیر گذاشته است. از جمله پیروان فکری خیام میتوان به حافظ و صادق هدایت اشاره کرد. شهرت او به عنوان شاعر در جهان غرب، پس از ترجمه اشعارش توسط فیتز جرالد بیشتر شد.
توران شهریاری در شعری بلند به خیام و آثار و مقام علمی و فرهنگی او اشاره میکند:
به نامِ نامیِ خیام تازه کن جان را
ز عطر یادش پُر کن دماغ و دامان را
چو بنگری به گلستان طبع او بینی
ز غنچه و گل اندیشهاش بهاران را
درود و تهنیت و آفرین به نیشابور
که پروراند چنین عالمِ سخندان را
سخن نسخته بگفتم، چو ژرف درنگری
بازار
![]()
ز نام او به جهان فخر هست ایران را
جهان به نام پرآوازهاش به خود نازد
که نیست قید مکان در جهان بزرگان را
چنان ستیغِ دماوند برده سر به فلک
که پی بَرد به خرد رازِ چرخِ گردان را
ز چهرههایِ درخشانِ دانش و ادب است
ببین به دیده دل ارج و فرّ انسان را
نجوم و هیأت و شعر و ریاضی و حکمت
در اوست جمع، نگر دانشِ فراوان را
بزرگمرد حکیمی چو او کم آرد دهر
اگر بجویی از آغاز تا به پایان را
به یاری خرد و رأی روشن و دل پاک
بکرد فاش بسی رازهای کیهان را
به نظمِ خلقت کون و مکان چون در نگریست
زمام داده ز کف یافت، عقل و برهان را
رسید از رهِ کاوش به وادیِ حیرت
چو ناشناخته دید این بلند ایوان را
ز نردبانِ خِرد رفت تا فرازِ سپهر
که تا بجوید بهرام و تیر و کیوان را
نظامِ زیج ملکشاهی از فضائل اوست
نظاره کرد از آن اختران رخشان را
به گاهنامه ، اساسی نوین به جای نهاد
کزآن شناخت توانی، حساب دوران را
نگاشت طُرفه کتابی به شرحِ اُقلیدس
بساخت بهرِ ریاضی اساس و بنیان را
به یُمن فکر توانا و عقل ژرفنگر
هم او نگاشت رسالات جبر و میزان را
ز شعرهای پر از مغز و نغز و شیوایش
فزود شور بسا بلبلِ خوشالحان را
رباعیات ورا، چون بگوشِ دل شنوی
بَری زِ یاد نواِی هزاردستان را
هنوز گلبن نوروزنامه اش بخشد
به خلق بویِ گل و عطر سنبلستان را
ببین بلندی طبع ورا که در همه عمر
نگفت مدح، امیر و وزیر و سلطان را
اگر حکیم به او گفتهاند، درخور اوست
به هر کسی ندهند این بزرگ عنوان را
وی سپس به شاعران بزرگی که از خیام به بزرگی یاد کردهاند میپردازد:
ستایشش بشنو از زبانِ اهلِ خرد
به یاد و حافظه بسپار نام آنان را
سنایی است ستایندهاش از آنکه ندید
به فضل و دانش او هیچگونه نقصان را
اگر که مدح از او گفته بیهقی ، نه عجب
چو اهل دل نستایند جز بزرگان را
نظامی اَر به بزرگیش یاد کرده بجاست
که گوهری است شناسنده دُرّ غلتان را
اگر به شعرِ تَر او را ستوده خاقانی
ستوده رادی و آزادگی و ایمان را
درود خوانْد بر او طبع و خامۀ عطار
مگیر کوچک و خُرد این درودِ شایان را
به غرب « سارتون » او را ستود و تحسین کرد
ثنا سزاست چنان اختر فروزان را
به ریزهخواری خوانش نشستهاند بسی
که گسترانْد کریمانه خوان الوان را
ز ناکسانِ ریاکارِ خودستا بگریخت،
فرشته تاب نیارد حضور شیطان را
دروغ و کینه و نیرنگ را ملامت کرد،
گنه شمرد فساد و ریا و دستان را
دلش گرفت ز اهلِ تظاهر و سالوس،
دریغ و درد که هرگز نیافت درمان را
چو تیر طعنه به سویش رها شد از هر سو،
نتافت چهره و نسپرد راه خذلان را
اگرچه تهمتِ ناحق بر او بسی بستند،
نکاست از دل و جانش فروغ یزدان را
اثر نداشت در او ژاژخایی دونان،
که بود پیرو بیقید و شرط وجدان را
نساخت کم سخن خام و سست مدعیان،
مقامِ شامخِ آن فیلسوفِ فرزان را
به دستِ پیرِ زمان جاودانه میزانی است،
کزان بسنجد هر راست را و بهتان را
زمانه چون بنشیند به داوری، بیشک
سیاهروی کند ناکسانِ نادان را
رسید چون که به هفتاد و اند سالش عمر
شنید مژد ۀ دیدارِ جان جانان را
شفای بوعلی اش بود در میانِ دو دست
در آن دمی که سپرد این سراِی ویران را
ربود گوی نکونامی و به مینو رفت
به دیگران بِسپُرد این فراخ میدان را