عصر کرد
دیگر نمی‌توان حق حضور زنان در عرصه رقابت را سلب کرد
شنبه 18 ارديبهشت 1400 - 16:01:27
عصر کرد -

روایت زهرا شجاعی دبیرکل مجمع زنان اصلاح‌طلب از نشانه های امیداورکننده در انتخابات
جبهه اصلاحات ایران عزم خود را جزم کرده تا در این دوره از انتخابات حداقل یک کاندیدای زن معرفی کند تا با صف‌شکنی در این حوزه بتوان در آینده گام‌های محکم‌تری برای سیاست‌ورزی مؤثرتر زنان برداشت.
کاندیداتوری زنان در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری است؛ موضوعی که در دوره‌های اخیر بارها محل بحث‌های بی‌نتیجه بوده و همچنان جامعه زنان از داشتن کاندیدا در این عرصه محروم مانده‌اند. بر همین اساس هم بود که جبهه اصلاحات ایران عزم خود را جزم کرده تا در این دوره از انتخابات حداقل یک کاندیدای زن معرفی کند تا با صف‌شکنی در این حوزه بتوان در آینده گام‌های محکم‌تری برای سیاست‌ورزی مؤثرتر زنان برداشت؛ اقدامی که اگرچه ازسوی برخی فعالان سیاسی «نمادین» توصیف می‌شود و معتقدند امید چندانی برای عبور کاندیدای زن از فیلتر شورای ‌نگهبان وجود ندارد، اما زهرا شجاعی، دبیرکل مجمع زنان اصلاح‌طلب، نه‌تنها معرفی کاندیدای زن ازسوی جبهه اصلاحات ایران برای حضور در سیزدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری را نمادین نمی‌داند، بلکه معتقد است این اقدام می‌تواند به‌عنوان آغازی برای حضور زنان در جایگاهی مانند ریاست‌جمهوری باشد.
شجاعی به‌همراه معصومه ابتکار نخستین زنان حاضر در کابینه پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی و در دولت اصلاحات به‌حساب می‌آیند و پس از حضور آنان، مسیر برای حضور زنان دیگری ازجمله شهیندخت مولاوردی، الهام امین‌زاده و لعیا جنیدی در جایگاه‌های مهمی مانند معاون حقوقی رئیس‌جمهوری در دولت یازدهم گشوده شد. او معتقد است باید از هم‌اکنون فرایند نهادینه‌سازی حضور زنان در انتخابات ریاست‌جمهوری را کلید زد و جبهه اصلاحات ایران در این مسیر گام برمی‌دارد. گفت‌وگوی مفصل همشهری با زهرا شجاعی را در ادامه می‌خوانید.
در شرایط کنونی آرایش سیاسی در صحنه انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا شاهد حضور نیروهای جنجالی و پدیده‌ها خواهیم بود یا از هم‌اکنون مشخص است چه کسانی وارد عرصه می‌شوند؟
در شرایط حاضر اگر بخواهیم تحلیل واقع‌بینانه‌ای از آرایش نیروهای سیاسی در رقابت‌های انتخاباتی ارائه دهیم، ابتدا باید به بررسی جریانات سیاسی و نگرش‌ها و ارزش‌های مدنظر آنان بپردازیم تا بتوانیم تحلیل صحیح‌تری از اوضاع داشته باشیم. به‌نظرمن در حال‌ حاضر باید صحنه و آرایش انتخاباتی کشور را با حضور 4جریان کلی ترسیم کرد؛ براین اساس اصولگرایان، اصلاح‌طلبان، گرایش نزدیک به گفتمان دولت یا همان اعتدالیون و جبهه پایداری 4 جریان تأثیرگذار بر سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری خواهند بود که البته در داخل آنها طیف‌های مختلفی وجود دارد که از اثرگذاری مهمی هم بر تصمیم‌گیری انتخاباتی آنان برخوردارند. اما این که این جریان‌های عمده حاضر در صحنه در چه شرایطی به‌سرمی‌برند، باید اذعان کرد آنچه از اوضاع کنونی برمی‌آید، نشان می‌دهد اصولگرایان هنوز نتوانسته‌اند بر سر گزینه نهایی خود به توافق برسند و اختلاف‌هایی در این زمینه وجود دارد و فعالیت‌های شورای ائتلاف و شورای وحدت هم مبین همین موضوع است. در سوی دیگر خوشبختانه اصلاح‌طلبان به سازوکار منسجمی رسیده‌اند که تا حد زیادی مسیر را برای حصول اجماع نهایی هموار کرده است.
براساس فرایندی که در جبهه اصلاحات ایران در جریان است و با توجه به مصوبه اخیر با هدف مشخص کردن سازوکار رسیدن به گزینه‌های مطلوب، روندی مبتنی بر خردجمعی و نظرات احزاب، گروه‌ها و همچنین افراد تدارک دیده شده تا براساس رأی‌گیری، اسامی کاندیدا یا کاندیداهای نهایی جبهه‌ اصلاحات تا قبل از موعد ثبت‌نام کاندیداها، یعنی تا پیش از روز 21 اردیبهشت اعلام شود. اما در این میان نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، تحولات سیاسی در فرایند ثبت‌نام کاندیداهای ریاست‌جمهوری در این دوره است؛ در دوره‌های گذشته این فرایند چندان سخت نبود و شاهد ثبت‌نام افراد زیادی بودیم که این موضوع تا حدی سبب لوث شدن موضوع هم می‌شد، اما در این دوره شاهدیم بیشتر افرادی که گفته‌اند ثبت‌نام خواهند کرد، اعلام کرده‌اند به چارچوب نهایی توافق درون‌گفتمانی برای حصول اجماع موفق پایبند خواهند بود و این موضوع می‌تواند تأثیر بسزایی بر شفاف‌تر شدن فضای رقابت‌های انتخاباتی در روزهای آتی داشته باشد.
با وجود فضای سیاسی سردی که هم‌اکنون در جامعه مشاهده می‌شود، چقدر به پرشورتر شدن رقابت‌های انتخاباتی و درنهایت حضور مردم در پای صندوق‌های رأی امیدوارید؟
ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که معتقدم انتخابات مانند منشوری سه‌ضلعی است که قاعده آن مردم هستند و اضلاع دیگر را احزاب و حاکمیت تشکیل می‌دهند؛ برهمین اساس هم باید شرایط مساعد برای حضور حداکثری مردم در روز رأی‌گیری فراهم شود. واقعیت این است که شرایط اقتصادی نامناسبی که در سال‌های اخیر در کشور به‌وجود آمده ، تا حدود زیادی به گسترش فضای ناامیدی در جامعه دامن زده‌است؛ موضوعی که اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه کشورمان هم نقش ویژه‌ای در تشدید آن داشته و معیشت مردم را با کاستی‌های عدیده‌ای مواجه کرده‌ است. اما مشکلات اقتصادی به‌تنهایی دلیل ایجاد چنین فضایی در کشور نبوده، بلکه عوامل دیگری مانند بروز برخی ناکارآمدی‌ها در نحوه اداره کشور، تأثیرات نامطلوب عملکرد برخی نهادهای موازی و... هم در به‌وجود آمدن فضای یأس و دلسردی کنونی در جامعه تأثیرگذار بوده است. نمونه‌ای از تأثیر نامطلوب وجود فضای ناامیدی در جامعه را در میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس دهم که در سال 1398 برگزار شد، شاهد بودیم.
نکته اینجاست که علاوه بر دلایل مختلفی که برای ایجاد چنین فضایی در جامعه می‌توان برشمرد، باید درنظر گرفت که عوامل متعددی هم درپی دامن زدن به یأس و دلسردی مردم هستند و پررنگ کردن مباحثی مانند تحریم انتخابات و به راه انداختن کمپین‌های مختلف در فضای مجازی برای کاهش مشارکت سیاسی مردم هم دراین راستا قابل تفسیر است که براندازان نقش انکارناپذیری در مطرح کردن چنین ایده‌هایی دارند. در چنین شرایطی به‌نظرم فضای کنونی چندان پایدار نیست و هرقدر که به روز رأی‌گیری نزدیک‌تر شویم، یخ‌های جامعه هم باز خواهد شد و میزان مشارکت بیشتر می‌شود. نگاهی به تجربیات گذشته نشان می‌دهد می‌توان به روزهای باقیمانده تا 28 خردادماه بسیار امیدوار بود؛ چراکه در همین مدت نظر بخش زیادی از افرادی که اکنون اعلام می‌کنند در انتخابات شرکت نخواهند کرد، ممکن است عوض شود.
براساس برآوردهایی که از برخی نظرسنجی‌های معتبر برداشت می‌شود، میزان مشارکت درحال‌حاضر حدود 50درصد است، اما با بروز برخی اتفاقات و تحولات، این میزان بیشتر خواهد شد؛ تحولاتی که ممکن است در حوزه سیاست‌خارجی به‌وقوع بپیوندد و حضور برخی چهره‌های مورداقبال جامعه به عرصه رقابت‌های انتخاباتی ازجمله رویدادهایی است که پیش‌بینی می‌شود با وقوع آنها شاهد افزایش میزان مشارکت مردم در پای صندوق‌های رأی خواهیم بود. برخی بررسی‌ها نشان می‌دهد در همین روزهای اخیر گرایش مردم به تحولات انتخاباتی بیشتر شده‌است؛ این موضوع اگرچه به منزله حضور بیشتر در روز رأی‌گیری نیست، اما واکنش ارزشمندی است که از بروز نشانه‌های خروج جامعه از رکود سیاسی سال‌های اخیر حکایت دارد. شخصا معتقدم می‌توان به شکستن فضای یأس و ناامیدی کنونی امیدوار بود و برخی نشانه‌های قابل رویت در جامعه از گرم‌تر شدن فضا در روزهای منتهی به 28 خردادماه حکایت دارد که امیدوارکننده است.
برخی شرایط حاکم بر فضای فعلی انتخابات را با روزهای منتهی به دوم خرداد 1376 مقایسه می‌کنند و معتقدند اکنون هم ممکن است چنین شرایطی به‌وجود ‌آید و بر تحولات انتخابات تأثیر ویژه‌ای برجا بگذارد. نگاه شما چیست؟
من به‌عنوان کسی که در تحولات منتهی به انتخابات دوم خرداد 1376 حضور فعالی داشتم و در سمت مسئول ستاد بانوان آقای خاتمی فعالیت می‌کردم، معتقدم فضای کنونی از جهاتی شبیه به آن فضاست، اما آنقدر زیاد نیست که بتوان به یک این همانی قائل بود. به‌نظرمن در شرایط کنونی عمومیت دلسردی و بی‌تفاوتی جامعه خیلی بیشتر است و قابل مقایسه با آن سال نیست. به‌خاطر دارم که در آن سال‌ها بخشی از روشنفکران، دانشگاهیان و فعالان سیاسی و مدنی از شرایط مأیوس و دلسرد شده بودند و این چالش در بدنه جامعه چندان مطرح نبود. برهمین اساس هم بود که آقای خاتمی در ابتدا هدفش به صحنه کشیدن این بخش از جامعه به عرصه تحولات جاری بود. در آن مقطع در نخستین جلسه انتخاباتی که باحضور آقای خاتمی برگزار شد، ایشان به این نکته اذعان کرد که «آمده‌ام برای اینکه بخشی از جامعه که به انزوا کشیده شده‌اند را وارد میدان کنم.» آقای خاتمی در آن جلسه عنوان کرد که «ما که رأی نمی‌آوریم، اما حداقل بخشی از جامعه فعال می‌شود.» البته این نکته را هم اشاره کنم که در بهمن‌ماه 1375 که آثار اقبال به آقای خاتمی در سطح جامعه دیده شد، رویکردها نیز تغییر کرد و ایشان با قدرت و امید بیشتری در عرصه حاضر شد.
می‌خواهم بگویم شرایط کنونی شباهت تام و تمامی با آن دوره ندارد؛ چراکه اکنون شکل و عمق ناامیدی در مردم تغییر یافته و در لایه‌های پایینی جامعه هم نفوذ کرده‌ است. در بروز چنین اوضاعی هم موضوعات مختلفی تأثیرگذار بوده است؛ ازجمله بیشتر شدن مشکلات اقتصادی و سختی‌های روزافزون مردم در تأمین معیشت خود و همچنین شیوع ویروس کرونا و مشکلات ناشی از آن در حوزه‌های مختلف کشور، شکل و عمق ناامیدی کنونی قابل مشاهده در جامعه را با آنچه در مقطع سال 1376 وجود داشت، متفاوت کرده است. مجموعه این عوامل سبب شده بخشی از جامعه به این گمانه برسند که در تعیین سرنوشت خود نقش محوری ندارند و حضور در پای صندوق‌های رأی، گرهی از مشکلات‌شان نمی‌گشاید. متأسفانه چنین احساسی درحال عمومیت یافتن است و باید هرچه زودتر برای رفع آن چاره‌اندیشی کرد.
جبهه اصلاحات ایران چه زمانی به‌صورت مصداقی وارد عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری خواهد شد؟
جبهه اصلاحات ایران اکنون وارد این مرحله شده و براساس فرایند تعریف و تصویب شده، کار روی گزینه‌ها آغاز شده است. قبل از ورود به این مرحله لازم بود سازوکارهای لازم برای ورود مصداقی به بحث کاندیداها تدوین شود؛ برهمین اساس هم بود که ابتدا آیین‌نامه‌های موردنیاز در این زمینه تدوین شد و به تصویب اعضا رسید و براساس آن گام‌هایی که باید برداشته شود تا جبهه اصلاحات ایران به کاندیدای نهایی برسد درحال انجام است. همانطور که قبلا اشاره کردم، براساس سازوکاری که اخیرا به تصویب رسیده، قرار است کاندیدا یا کاندیداهای نهایی موردنظر یک روز قبل از آغاز ثبت‌نام کاندیداها مشخص شوند.
شانس کدام گزینه‌ها برای حصول اجماع نهایی در جبهه اصلاحات ایران بیشتر است؟
درحال‌حاضر نمی‌توان از گزینه خاصی نام برد. باید اجازه داد فرایند طراحی شده در جبهه اصلاحات ایران کار خود را پیش ببرد و از میان شخصیت‌های مطرح، کاندیدای نهایی را شناسایی کند. آنچه مهم است، این که کاندیدا یا کاندیداهای نهایی با خردجمعی و براساس رأی‌گیری و نظر همه اعضا انتخاب می‌شوند که اجماع محکمی را پدید می‌آورد و می‌تواند گزینه مورد اقبال جامعه هم باشد.
ارزیابی‌تان از اعلام کاندیداتوری مصطفی تاج‌زاده چیست؟
به‌نظرم تاج‌زاده با اعلام کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو نوعی ایثار و ازخودگذشتگی انجام داده‌است که می‌تواند آثار مثبت زیادی برای جامعه و نظام ‌همراه داشته باشد. اگر بخواهم ارزیابی واقع‌بینانه‌ای از اهداف این اقدام داشته باشم، معتقدم تبیین گفتمان اصلاحات برای مردم یکی از اصلی‌ترین اهداف تاج‌زاده از اعلام کاندیداتوری است. در کنار این، تاج‌زاده می‌تواند زبان گویای بخش خاموش جامعه باشد؛ موضوعی که می‌تواند در افزایش میزان مشارکت مردم در انتخابات نقش ویژه‌ای داشته باشد. نکته اصلی این اعلام کاندیداتوری ارائه راه‌حل‌های عبور از وضعیت رخوت کنونی است که جامعه با آن دست به گریبان است. اگرچه ممکن است در این مسیر بی‌مهری‌هایی به تاج‌زاده روا داشته شود، اما نباید فراموش کرد که کار او بسیار ارزشمند است. سابقه و عملکرد تاج‌زاده در حوزه فعالیت‌های سیاسی نشان می‌دهد او به دنبال منافع شخصی نیست.
در این دوره بر حضور یک کاندیدای زن از سوی جبهه اصلاحات تأکید شده است. اهمیت این موضوع در چیست و اساسا این کار نمادین چه تأثیری بر موقعیت زنان در جامعه بر جا می‌گذارد؟
ابتدا این نکته را متذکر شوم که حضور یک زن در میان کاندیداهای جبهه اصلاحات اصلا اقدامی نمادین نیست، بلکه آغازی بر فرایند نهادینه‌سازی حضور زنان در انتخابات ریاست‌جمهوری به‌حساب می‌آید. باید به این موضوع توجه کرد که پذیرش کاندیداهای زن به انجام یک سلسله اقدامات و تلاش‌های اولیه نیاز دارد تا به موضوعی نهادینه شده تبدیل شود و روندی را شکل دهد که براساس آن زنان بتوانند در قامت کاندیداهای تصدی پست ریاست‌جمهوری وارد عرصه شوند و بتوانند نظر مساعد رأی‌دهندگان را هم جلب کنند؛ بنابراین این نباید اینگونه قلمداد شود که جبهه اصلاحات ایران در معرفی کاندیدای زن به‌دنبال انجام کاری نمادین است، بلکه هدف نهادینه‌سازی این امر است. خوشبختانه درمیان اعضای جبهه اصلاحات ایران اجماعی جدی در زمینه معرفی کاندیدای زن برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری وجود دارد و نه فقط زنان، بلکه آقایان حاضر در نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان هم براین موضوع تأکید ویژه‌ای دارند. این موضوع نشان می‌دهد همه به ضرورت استفاده از همه ظرفیت‌های زنان در عرصه انتخابات تأکید دارند و به این واقعیت گریزناپذیر رسیده‌اند که باید از قابلیت‌های این قشر از جامعه در عرصه سیاسی کشور هم به‌خوبی استفاده کرد؛ هرچند بیان این واقعیت که نیمی از جامعه را زنان تشکیل می‌دهند به جمله‌ای کلیشه‌ای تبدیل شده، اما گویای این حقیقت است که دیگر نمی‌توان حق حضور زنان در عرصه رقابت‌های انتخاباتی را از آنان سلب کرد و دراین حوزه باید جایگاه ویژه‌ای برای این قشر درنظر گرفت.
چه موانعی در این مسیر وجود دارد؟
یکی از مهم‌ترین موانعی که در راه حضور زنان در عرصه کاندیداتوری انتخابات ریاست‌جمهوری وجود دارد، موضوع تفسیر اصل 115قانون اساسی و بحث «رجل سیاسی» است. چالش اینجاست که برخی معتقدند زنان در دایره شمول «رجل سیاسی» قرار نمی‌گیرند. باید تفسیر کنونی از این اصل قانون اساسی اصلاح شود؛ هرچند که برخی کارشناسان معتقدند اصلا نیازی به تفسیر هم نیست؛ چراکه وقتی قانون اساسی عنوان رجل سیاسی را قید کرده که ناظر بر «شخصیت» است و نه جنسیت، شرط ذکوریت نفی می‌شود. اینجاست که شورای نگهبان باید با اعلام رسمی تفسیر رجل سیاسی در اصل 115 قانون اساسی، شرایط حضور بانوان در انتخابات ریاست‌جمهوری را فراهم کند. مانع دیگری که در این مسیر وجود دارد، این است که برخی گمان می‌کنند شخصیت‌های سیاسی - مذهبی زن نداریم و این موضوع مانع بزرگی در مسیر حضور زنان در این عرصه است. معتقدم با فرایندی که در جبهه‌اصلاحات ایران در زمینه معرفی کاندیدای زن در پیش گرفته شده‌است، این مانع ذهنی موجود در جامعه و همچنین برخی جریان‌های سیاسی مرتفع خواهد شد و شرایط مناسب برای حضور زنان در عرصه‌ای مانند انتخابات ریاست‌جمهوری فراهم می‌شود.
چرا عزمی جدی برای بازتعریف واژه «رجل سیاسی» وجود ندارد و این تعلل به سدی برای بازماندن زنان از حضور در عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری بدل شده‌است؟
در این زمینه معتقدم جای خالی نگاهی که امام‌خمینی(ره) به مقوله مشارکت سیاسی زنان داشتند، در جامعه احساس می‌شود. ایشان باور جدی داشتند به اینکه زنان باید در عرصه‌های مختلف جامعه نقش‌آفرینی کنند و حضور مؤثری داشته باشند و نباید به حاشیه تصمیم‌گیری‌ها رانده شوند. اکنون چون این تفکر غالب نیست، شاهدیم که موانع جدی در مسیر حضور زنان در عرصه‌هایی مانند انتخابات ریاست‌جمهوری به‌وجود آمده است و عزمی جدی هم برای رفع موانع دیده نمی‌شود. ازسوی دیگر برخی برداشت‌های دینی از حکومت کردن زنان یا به‌عبارتی «امارت زنان» وجود دارد که براساس آن، این دیدگاه شکل گرفته است که از نظر شرعی جایز نیست زنان در جایگاهی مانند ریاست‌جمهوری حضور داشته باشند. نگرانی‌هایی که بعضا از مقاومت برخی نهادها در برابر حضور زنان در جایگاه‌های بالای حکومتی وجود دارد، سبب ایجاد مانع در مسیر شکل‌گیری عزمی جدی برای حضور زنان در عرصه‌های این‌چنینی می‌شود. مهم این است که اگر بتوانیم ظهور و بروز سیاسی زنان را به مطالبه‌ای عمومی تبدیل کنیم، می‌توانیم این امید را داشته باشیم که از بسیاری از این موانع عبور کنیم؛ مانند برخی موارد که مطالبه عمومی توانست بر نظریات شاذ غلبه کند.
چرا زنان تاکنون برای حضور در کرسی‌های مدیریتی توفیق جدی نداشته‌اند و این نگاه که نباید وزیر زن داشت، از کجا نشأت می‌گیرد و چقدر مؤثر بوده‌ است؟
درباره بخش اول سؤال شما باید متذکر شوم که حضور زنان در جایگاه‌های مدیریتی در سال‌های اخیر روند رو به رشدی داشته و ازنظر کمی قابل توجه بوده است. باید درنظر گرفت که میزان حضور زنان در پست‌های مدیریتی در دوره‌ای تنها 3درصد بود و بعدها به 5درصد رسید، اما درحال حاضر و براساس آمارهای معاونت امور زنان ریاست‌جمهوری حدود 25درصد از مدیران ارشد نظام را زنان تشکیل می‌دهند. البته قبول دارم که این روند کند و بطئی است، اما باید اذعان کرد که رو به‌رشد است و بر این اساس می‌توان به آینده چنین فرایندی امیدوار بود. در دوره اخیر با مکانیزم‌هایی که طراحی شد و همچنین اجرای طرح تربیت 300 مدیر زن گام‌های مثبتی در مسیر حضور زنان در جایگاه‌های بالای مدیریتی برداشته شده است که باید با قوت بیشتری ادامه یابد تا در آینده شاهد نقش‌آفرینی مؤثرتر زنان در عرصه مدیریتی کشور باشیم. اما در زمینه انتصاب وزیر زن، همانطور که گفتم وجود برخی نظریات فقهی و مقاومت‌هایی که گاهی در برخی مراکز مذهبی وجود دارد، مانعی در انتصاب وزیر زن در دولت‌ها می‌شود.
پس چطور احمدی‌نژاد وزیر زن داشت؟
انتصاب آن یک وزیر زن هم در شرایط ویژه‌ای اتفاق افتاد و البته با حواشی بسیاری همراه شد که ادامه هم نیافت و سبب شد این موضوع بیشتر در سطح نظرها باقی بماند. دراین میان یک نکته مهم وجود دارد؛ برای جامعه و افکار عمومی معرفی یک وزیر زن چشمگیرتر از انتصاب 50مدیرکل زن است و آنقدر که حضور یک وزیر زن در کابینه نمود دارد، افزایش انتصاب مدیران زن در بدنه دولت به چشم نمی‌آید. درحال‌حاضر درصد بالایی از معاونان استاندارها در سراسر کشور از زنان انتخاب شده‌اند؛ روندی که از دولت اصلاحات آغاز شد و در دولت روحانی هم ادامه یافت. حال وعده‌هایی که در دولت تدبیر و امید برای انتصاب وزیر زن داده شد، اما عملی نشد موضوعی است که مسئولان باید درباره آن توضیح دهند، اما به‌نظرم می‌آید مقاومت‌هایی که در برخی مراکز مذهبی وجود دارد، در عملی نشدن چنین وعده‌هایی تأثیر مهمی دارد.
اخیرا محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر ریاست‌جمهوری دولت اصلاحات در توییتی به برخی موانع معرفی وزیر زن در دوره آقای خاتمی اشاره کرد و اینکه برخی علما تهدید کردند و مقاومت نشان دادند. در دولت روحانی هم در مقاطعی درمقابل معرفی فرماندار زن مقاومت‌هایی وجود داشت. اینها نمونه‌هایی از موانعی است که در مسیر حضور زنان در جایگاه‌هایی مانند وزارت وجود دارد. در چنین شرایطی دولتمردان هم نمی‌خواهند درگیر چالش‌های این‌چنینی شوند. البته دست رئیس‌جمهوری در انتخاب معاونان خود باز است؛ در دولت اصلاحات و دولت روحانی زنان در جایگاه معاونت رئیس‌جمهوری حضور داشتند. در دوره آقای خاتمی برای نخستین‌بار زنان در کابینه حضور یافتند؛ موضوعی که تا پیش از آن سابقه نداشت و با حضور من و خانم ابتکار در هیأت دولت این سد شکسته شد.
شانس زنان برای حضور در دولت بعدی را چگونه می‌بینید؟ می‌توان امیدوار بود در بدنه هیأت دولت آینده نقش پررنگ‌تری داشته باشند؟
البته صحبت کردن درباره مختصات دولت آینده خیلی زود است و با توجه به اینکه حتی هنوز کاندیداها به‌صورت شفاف مشخص نیستند، نمی‌توان خیلی قاطع وضعیت حضور زنان در کابینه آینده را پیش‌بینی کرد؛ کما اینکه اصلا باید دید دولت از کدام طیف سیاسی کشور انتخاب می‌شود؛ چراکه این موضوع نقش قابل‌توجهی در میزان حضور زنان در هیأت دولت دارد. اما موضوعی که در جبهه اصلاحات ایران پیگیر تحقق آن هستیم و امیدواریم به مطالبه اجتماعی تبدیل شود، حضور پررنگ‌تر زنان در عرصه است. در این زمینه پیشنهادهایی هم مطرح کرده‌ایم؛ نخست اینکه در فهرست کاندیداها زنان حضور داشته باشند. پیشنهاد بعدی این است که درصورت عدم‌تأیید صلاحیت کاندیدای زن، این مطالبه مطرح شود که معاون اول رئیس‌جمهوری از میان زنان انتخاب شود. پیشنهاد دیگر این است که 30درصد کابینه را زنان تشکیل دهند. نکته مهم اینجاست که به‌نظرم با وجود اینکه نمی‌توان پیش‌بینی واضحی از سطح حضور زنان در دولت آینده ارائه داد، اما به‌نظر می‌رسد نقش‌آفرینی پررنگ‌تر این قشر به‌عنوان مطالبه‌ای اجتماعی درحال مطرح شدن است که می‌تواند در تصمیم دولتمردان آینده بسیار تأثیرگذار باشد.
منبع: همشهری- علیرضا احمدی

http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/210344/دیگر-نمی‌توان-حق-حضور-زنان-در-عرصه-رقابت-را-سلب-کرد
بستن   چاپ