عصر کرد

آخرين مطالب

بازگشت مجدد سیروس مقدم به نقاشی؛ تیتراژ «پایتخت 7» چطور خلق شد؟ اقتصادی

بازگشت مجدد سیروس مقدم به نقاشی؛ تیتراژ «پایتخت 7» چطور خلق شد؟
  بزرگنمايي:

عصر کرد - در یکی دو دهه اخیر شاهد برگزاری نمایشگاه‌های هنری بسیاری توسط سلبریتی‌ها که عمدتاً از هنرمندان و فعالان رشته سینما و نمایش هستند، بودیم از کارگردان‌های مطرح گرفته تا بازیگران شناخته شده سینمای ایران و خیلی‌های دیگر که هر کدام به نوعی به برپایی نمایشگاه‌های تجسمی اقدام کردند؛ خیلی‌ها با تحصیلات و تجربیات مرتبط و آثار درخور و برخی نیز بدون تحصیلات و تجربه در هنرهای تجسمی با آثاری ضعیف.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
سیروس مقدم نیز از جمله کارگردان‌هایی بود که در روزهای پایانی سال 1402 اقدام به برگزاری نمایشگاه نقاشی با عنوان «شرجی» کرد و تابلوهای نقاشی و طراحی قدیمی و تازه خلق شده‌اش را به معرض نمایش گذاشت. مقدم را با سریال پرمخاطب «پایتخت» می‌شناسیم و شاید مخاطبان اصلاً ندانند که تحصیلات او در دانشگاه، نقاشی بوده است! او فارغ‌التحصیل دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی است و با اساتیدی همچون مرتضی اسدی، جواد بختیاری و ایرج اسکندری هم‌کلاسی و شاگرد هانیبال الخاص نقاش دارای سبک بوده است. سیروس مقدم در دوران جوانی جزو نسلی از هنرمندان انقلابی بود که دانشجوی نقاشی دانشکده هنرهای زیبا بودند و با حمایت استاد محبوب‌شان هانیبال الخاص، تلاش کردند از مدیوم نقاشی به مثابه ابزاری انقلابی در جهت تغییر جهان و به عبارتی برای تسخیر دیوارهای شهر استفاده کنند. سیروس مقدم در طول حدود 4 سال از 1357 تا 1361 جزو حلقه اصلی این گروه از هنرمندان بود.
او در آثار نقاشی‌اش، از ساده‌ترین و البته تاثیرگذارترین ابزار برای بیان هنری یعنی طراحی استفاده می‌کند. وی پیش از این در گفتگویی درباره آثارش به خبرنگار مهر گفته بود: موضوع اصلی آثار من، انسان است و رنج و زحمت انسان را در محیط‌های مختلف روایت می‌کنم. اساساً سبک اکسپرسیونیست، هیجانات درونی هنرمند را نسبت به رویدادها، اتفاقات پیرامونش و انسان‌ها روایت می‌کند اما با تکنیک‌های فردی نقاش اجرا می‌شود. از طرف دیگر، چون انسان موضوع اصلی کارهای من است، فیگور نقشی اساسی ایفا می‌کند که به همین دلیل آثار نمایشگاه فیگوراتیو هستند که عامل ارتباط مخاطب با این جنس از نقاشی است و درک و فهم را آسان‌تر کرده و مخاطب می‌تواند ارتباطی انسانی برقرار کند.

عصر کرد

چهره سینمایی مقدم، از سال 1355 با دستیاری کارگردان و طراحی صحنه و لباس در مجموعه تلویزیونی «دایی جان ناپلئون» آغاز شد، همان‌جایی که خواهرش، سوسن مقدم نیز در آن مجموعه نقش «لیلی» دختر دایی جان را ایفا کرد. سیروس مقدم پسرخاله ناصر تقوایی کارگردان و نویسنده سینمای ایران است و پس از حضور در کنار پسرخاله‌اش زمانی که طعم کار سینما و تصویر را چشید، به نوعی نقاشی را رها و به سمت سینما سفر کرد. فعالیت مقدم در سینمای حرفه‌ای از سال 1366 با فیلم «ردپایی بر شن» به عنوان منشی صحنه آغاز شد. وی، فیلم‌های سینمایی «شیخ مفید» را سال 1374، «شکوه بازگشت» را در سال 1371 و «گرگ‌های گرسنه» را سال 1370 کارگردانی کرده است. اما، سیروس مقدم در طول 23 سال (از سال 1376 تاکنون) 33 سریال تلویزیونی ساخته است که مهمترین آنها، «پایتخت» است که فصل هفتم آن در نوروز 1404 پخش شد. وقتی تیتراژ اولین قسمت سریال «پایتخت 7» پخش شد، تیتراژ متفاوت سریال جلب توجه می‌کرد. به نظر می‌رسید سیروس مقدم با توجه به سبقه هنری خود در عرصه نقاشی، این بار نخواسته از هنر سال‌های جوانی‌اش، دوری کند و همت کرده و آثار نقاشی استوری‌برد گونه‌اش از سکانس‌های «پایتخت 7» را روی کاغذ آورده است تا در این عرصه نیز به مخاطبان مردمی، خودی نشان دهد چراکه تا پیش از این، مخاطبان خاص، نقاشی‌هایش را پیگیری می‌کردند.
به همین بهانه از همان روزهای نخست پخش «پایتخت 7» پیگیر شدیم تا گفتگویی درباره نقاشی‌های اکسپرسیونیستی تیتراژ سریال با او داشته باشیم که چند قسمت مانده به پایان سریال، این گفتگو میسر شد که در ادامه آن را می‌خوانید.
* آقای مقدم سبک اکسپرسیونیست که آثار شما نیز عمدتاً حول این سبک قرار می‌گیرند، بیانگر هیجانات درونی شما نسبت به وقایع است اما برخی تکنیک‌ها و نکات متفاوت در نقاشی‌های جدید شما که در تیتراژ «پایتخت 7» نیز به کار گرفته شده بود، دیده می‌شود که شاید برجسته‌ترین تفاوت آنها، فیگورهای قوی از کاراکترهای پایتخت است. لطفاً کمی درباره نقاشی‌های جدیدتان که اولین بار ما و مخاطبان در تیتراژ سریال «پایتخت» دیدیم، صحبت کنید و توضیح دهید این فیگورهای متفاوت از کجا نشأت گرفته شده است؟ آیا این نقاشی‌های جدید، همان دکوپاژهای ذهنی شما بوده که در قالب استوری‌برد خلق شده یا ابتدا فیلمبرداری سکانس‌ها به پایان رسیده و سپس نقاشی‌ها را ترسیم کرده‌اید؟
سیروس مقدم: همان طور که اطلاع دارید من در رشته هنرهای تجسمی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درس خوانده‌ام؛ در واقع رشته تخصصی من نقاشی و گرافیک بود و بعد از عالم هنرهای تجسمی بود که به سمت سینما و کارگردانی حرکت کردم و آموخته‌های دانشگاهی‌ام از اساتید دانشگاه در رنگ، نور، پرسپکتیو، کمپوزیسیون، نقاط طلایی و معنای هر کدام از اینها را اکثراً ناخودآگاه و گاهی هم آگاهانه به دنیای نمایش و تصویرسازی تزریق کردم. به همین دلیل اوایل ورودم به سریال‌سازی، برخی به من می‌گفتند که قاب‌بندی‌های کارهای شما با قاب‌بندی بقیه آثار تلویزیونی متفاوت است. غافل از اینکه این فضاسازی‌های متفاوت و پیدا کردن زوایای مختلفی که شاید هر کارگردانی به آنها توجه نکند، نشأت گرفته از همان آموخته‌های هنری من در دانشکده هنرهای زیبا بود که در قالب تصویر نمایان شده بود.

عصر کرد

من از همان اوایل کار کارگردانی‌ام، تصورات ذهنی‌ام درباره سکانس‌ها، کاراکترها، فضاسازی‌ها و قاب‌ها و هر آنچه را که در حین فیلمبرداری برای ثبت کردن لازم بود، کنار دفتر دکوپاژم نقاشی می‌کردم و به طراح صحنه، لباس و گریم ارائه می‌دادم. برای مثال تابلویی را با مشخصاتی که در ذهن داشتم، می‌خواستم روی دیوار باشد که به طراح صحنه می‌دادم تا تامین کند. این تجربه ناخودآگاه همراه من بوده و هنوز هم هست.
استاد راهنمایی که من پروژه دیپلمم را با او تمام کردم، مرحوم هانیبال الخاص بود. من چندین سال هنرآموز و دانشجوی ایشان بودم و همان‌طور که از آثار هانیبال الخاص به چشم می‌آید، او به نقاشی‌های دیواری مکزیک و نقاشانی چون دیه‌گو ریورا، خوزه کلمنته اوروزکو و دیوید آلفارو سی‌که‌ایروس علاقه داشت و جنس کارهایی که می‌کرد، تابلوهایی با قطع‌های بزرگ و همان رنگ و لعاب بود.

عصر کرد

در مجموعه هنرجویانی که داشت و من هم یکی از آنها بودم، به این سبک علاقه‌مند شدیم. من خودم در قدیم به سبک نقاشی‌های فرانسیسکو گویا علاقه داشتم، چون نوعی هیجان درونی داشت که از واقعیت‌گرایی محض یک قدم جلوتر بود؛ در واقع مخاطب، می‌توانست در نقاشی‌های گویا، موضوعات و آدم‌ها را ببیند ولی از طریق خط و سایه و نقاطی که روی تصویر می‌آمد، فیگور و چهره ابعاد جدیدی پیدا می‌کرد که شکل رئال و در ابعاد واقعی و ناتورالیستی‌اش وجود نداشت؛ این سبک را چون بسیار علاقه‌مند شدم به تدریج نقاشی‌های من هم در قالب همین سبک رفت و به آن مسلط شدم.
در پاسخ به بخش دوم پرسش، باید بگویم طبیعتاً وقتی دکوپاژهایی برای فیلم‌هایم داشتم، در کنارش نقاشی و طراحی‌هایی می‌کردم که در همین سبک و سیاق بودند تا زمانی که به «پایتخت» رسیدم. سال گذشته، نمایشگاهی از نقاشی‌های متأخر و جدیدم که در دوران کرونا پس از فصل ششم سریال «پایتخت» ترسیم کرده بودم، برگزار کردم که استقبال خوبی از آن شد.
دوستان برگزارکننده نمایشگاه به من گفتند «حالا که نقاشی می‌کنی، چرا فضاهای ذهنی خودت را از سکانس‌ها به تصویر نمی‌کشی؟» و من گفتم که این کار را می‌کنم. اما مجدد گفتند «آن چیزی که کنار برگه‌های دکوپاژ می‌کشی، کافی نیست. بهتر است این کار را به شکل جدی‌تر و حرفه‌ای تر انجام بدهی.» من هم بعد از اظهارات آنها، به فکر فرو رفتم و به همین دلیل برای فیلمبرداری فصل هفتم «پایتخت» که عازم مازندران و شیرگاه شدیم، با تجهیزات کامل رفتم و کنار کار هر روزم، یک آتلیه برای خودم فراهم کردم تا بتوانم چند ساعت در روز را به طراحی و نقاشی اختصاص بدهم. فیلمبرداری که تمام می‌شد، کمی استراحت می‌کردم و دکوپاژ سکانس‌های بعدی را انجام می‌دادم اما چندین ساعت روی نقاشی و طراحی متمرکز می‌شدم. این نقاشی‌ها استوری برد هم حساب می‌شوند که در قالب سبک اکسپرسیونیسم احساسی خلق شدند. مثلاً در صحنه ورود خرس، تمامی این لحظات با همفکری محسن تنابنده و مسئول ویژوال، طراح صحنه و فیلمبردار، به شکل استوری بورد خلق شد و به همه تیم‌ها و بعدتر به تدوین کمک کرد تا این صحنه را بهتر بازآفرینی کنند.
فیلمنامه «پایتخت 7» نقطه عطف‌های مهمی داشت و آن نقاط عطف، در واقع مبدأ حرکت من و الهام‌بخش طراحی‌ها و نقاشی‌های من شدند و شاخ و برگ پیدا می‌کرد
فیلمنامه «پایتخت 7» نقطه عطف‌های مهمی داشت و آن نقاط عطف، در واقع مبدأ حرکت و الهام‌بخش طراحی‌ها و نقاشی‌های من شدند و شاخ و برگ پیدا کردند؛ برخی از این نقاشی‌ها کاملاً زاییده ذهن من است و نسبت به چیزی که محسن تنابنده و آرش عباسی نوشته بودند، متفاوت بود و بخشی از آنها، عین به عین حوادث فیلمنامه را تصویر کرده است. برخی دیگر نیز قبل از عزیمت به سمت مازندران و در تهران ترسیم شده‌اند که با خودم فکر می‌کردم سکانس مدنظر، باید با چه حال و هوایی ضبط شود و بعداً که با محسن تنابنده صحبت می‌کردم، متوجه می‌شدم که چقدر فضای ذهنی او هم با من نزدیک است که نقاشی شده بود. این تعامل و همکاری مشترک نیز شکل گرفت و به کاری روتین برای من تبدیل شد، یعنی اگر شبی چند ساعت نقاشی نمی‌کردم، آن روز برایم کامل نمی‌شد. همه این نقاشی‌ها، در نهایت حدود 100 اثر شدند که سکانس‌های مهم «پایتخت 7» را شامل می‌شود.

عصر کرد

این طراحی و نقاشی‌های شبانه به من کمک می‌کرد تا تمام ایام فیلمبرداری در 6 ماه کاری، همه ذهن و فکرم درگیر فیلمنامه محسن تنابنده و آرش عباسی باشد و این، دقت روی جزییات را جدی‌تر می‌کرد و مدام روز و شب ذهنم مشغول «پایتخت» بود. تصوری که من از کمپر و ماشین پرنده، از میان گفتگوهایم با محسن تنابنده و پیمان قانع شکل گرفت، طراحی سه بعدی و پرسپکتیو آن توسط پیمان انجام شد و طراحی‌های من بر اساس این هنرمندی پیمان شکل می‌گرفت.
نکته جالب اینجاست که ما قرار بود اتوبوسی را داشته باشیم که تبدیل به کمپر شود؛ تاریخ نقاشی‌ها زیر آنها دیده می‌شود که چندین ماه قبل از شروع فیلمبرداری است؛ تصوری که من از کمپر داشتم، همان چیزی بود که من در تهران طراحی کردم. ماشین پرنده هم همین طور طراحی شد و می‌بینید که چقدر آن چیزی که در سریال دیدید، شبیه به آنهاست. اما نکته دیگر، آن چیزی است که در نقاشی‌ها متفاوت از سکانس‌های اصلی سریال دیده می‌شود چون قرار نبود همان کاری که عکاس پروژه می‌کند، من هم انجام دهم و نقاشی‌ها نیز عین به عین سکانس‌ها باشد، این نقاشی‌ها متفاوت خلق شدند و در واقع از زاویه ذهن خودم آنها را پر و بال دادم و آدم‌ها و دغدغه‌هایشان را با رنگ‌های جدید نسبت به آنچه که در تصویر دیده‌اید، روی کاغذ آوردم.
* آقای مقدم چطور شد که نقاشی‌های جدیدتان را در تیتراژ «پایتخت 7» استفاده کردید؟
بعداً که نقاشی‌هایم در حال تکمیل شدن بودند، آقای تنابنده به من پیشنهاد کرد که تیتراژ «پایتخت 7» را بر اساس نقاشی‌های من طراحی کنند تا کار جدیدتری انجام شود. عوامل تولید سریال «پایتخت» کارهای نو و جدید زیادی را انجام می‌دهند به همین دلیل وقتی صحبت از تیتراژ با نقاشی شد، این موضوع در رأس کار قرار گرفت و اینگونه تیتراژ فصل هفتم سریال «پایتخت» براساس نقاشی‌های من طراحی و پخش شد.

عصر کرد

* آیا شما روی چگونگی موشن نقاشی‌ها نیز نظر دادید؟
موشن‌های نقاشی‌های تیتراژ، بعد از پیشنهاد محسن تنابنده، جدی‌تر شد و محمدرضا آهی با علاقه‌مندی شخصی روی آنها کار کرد و تبدیل به تیتراژ آخر سریال شد.
موشن شدن نقاشی‌های تیتراژ همچنین سبب می‌شد مخاطبان، از نگاه جدیدی با کاراکترها مواجه شوند و نمی‌خواستم عیناً شبیه به صحنه‌های فیلم باشد. من دلم می‌خواست این نگاه جدید به کاراکترها و اتفاقات صحنه‌ای رخ دهد و طبیعتاً با تکنیکی انجام شد که به آن مسلط هستم.
* آقای مقدم شما می‌دانید که ذهن اکثر آدم‌ها رئال و واقع‌گرا است و در مواجهه با سبک متفاوت و دور از واقعیت که شما آنها را ترسیم کردید، ممکن است نوعی بازخورد منفی ایجاد کند؛ البته من نمی‌دانم شما چه واکنش‌هایی نسبت به تیتراژ جدید سریال «پایتخت» گرفتید اما در عین حال شما با علم به اینکه می‌دانید ذهن آدم‌ها و مخاطبان این سریال، ممکن است نسبت به این تصاویر واکنشی نه چندان خوشایند داشته باشند، چنین کاری انجام دادید؟ یا در اصل همان طور که بالاتر ذکر کردید تصمیم گرفتید کاری جدید انجام دهید که در این صورت، واکنش‌ها در این حیطه قابل اعتنا نیست، چون بازخورد نسبت به اصل سریال، این نظرات جسته و گریخته را پوشش می‌دهد.

عصر کرد

اما گاهی، اگر چیزی درباره آینده بروز پیدا کند، اتفاقاً ایجاد تعلیق و هیجان در مخاطب می‌کند تا دنبالش برود و این خودش نوعی ایجاد کنجکاوی و تعلیق است و ابعاد منفی ندارد. به هر حال چون این نقاشی‌ها در تیتراژ تجربه جدیدی به همراه داشت، اتفاقاً به ناگهان فضای مجازی از نقاشی‌ها و انیمیشن‌های «پایتخت» پر شده است و مخاطبان ما متوجه شده‌اند که می‌توان از زاویه‌های دیگری نیز به سریال «پایتخت» نگاه کرد، پس تلاش کردند که با استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی، تصاویری از کاراکترهای سریال بسازند و این، یعنی ما به هدف‌مان رسیده‌ایم و استقبال شده است.

عصر کرد

یکی از مواردی که این نقاشی‌ها به درد سریال «پایتخت» خورد، در سکانس خرس بود؛ لحظه به لحظه ورود خرس، مواجهه و خروج خرس از اتوبوس، به شکل استوری‌بورد بود که با همفکری و نظارت محسن تنابنده، امیر ولی‌خانی، گروه صحنه، تدوین و مدیر فیلمبرداری ترسیم شد و به ما کمک کرد تا بتوانیم این صحنه را بهتر تجسم کنیماشکال دومی که به تیتراژ «پایتخت 7» گرفته می‌شود، این است که چرا باید چیزی که در سریال دیده نمی‌شود، در تیتراژ آخر آن دیده شود؟ در واقع این اشکال را به تغییر فضاسازی‌های بین تیتراژ و متن سریال می‌گیرند؛ آنها که این اشکال را به تیتراژ «پایتخت 7» وارد می‌کنند، حق دارند چون ما عادت کرده‌ایم که به قول شما همه چیز را ناتورالیستی و رئالیستی ببینیم و اگر بخواهیم به این عادت وفادار بمانیم، به وجود آمدن سبک‌های جدید در نقاشی، بی‌معنی می‌شود و یعنی حتماً باید پیکاسو نیز به سبک ناتورالیست‌های قرن هجدهم نقاشی می‌کرد!
وقتی همه چیز در حال پیشرفت است، آیا انسان‌ها در قرن‌های جدید، همچنان باید پدیده‌های اطراف‌شان را شبیه به آدم‌های قرن پانزدهم ببینند؟ اگر چنین باشد که کمی بی وفایی نسبت به هوش و سواد و شعور است. طبیعتاً چون این تیتراژ قدم اول به حساب می‌آید، کمی نیاز به زمان دارد، مثل فصل اول «پایتخت» که در ابتدا با مقاومت مواجه شد اما کم کم توجه اقشار مختلف جامعه را به خودش جلب کرد، چون در حال روایت زندگی انسانی از زاویه‌ای جدیدتر بود. این کار هم تجربه جدیدی برای من است اما این در حالی است که این تجربه من توسط بسیاری از هنرمندان نیز انجام شده است. این تجربه جدید باید هر چه جلوتر می‌رویم با نقاط قوت و ضعفش هم آشنا شویم.
*چند نقاشی از سکانس‌ها و صحنه‌های «پایتخت 7» ترسیم کردید و نقاشی‌ها با چه تکنیکی خلق شدند؟ آیا قرار است نمایشگاهی از این نقاشی‌ها برگزار کنید؟

عصر کرد

تصمیم دارم پس از تکمیل شدن مجموعه نقاشی‌ها، در کنارش چندین اثر با تکنیک رنگ روغن روی بوم نیز ترسیم کنم تا بتوانم امسال نمایشگاهی از این آثار برگزار کنم.
«پایتخت 7» مدیران تلویزیون و مردم را غافلگیر کرد. نقاشی‌هایی که در تیتراژ این فصل از مجموعه «پایتخت» دیده شدند، سوالی را در ذهن مخاطبان سریال ایجاد کرده بود اما بعدا مخاطبان با این نقاشی‌ها ارتباط برقرار کردند و حالا دل‌شان برای آنها تنگ می‌شود.
کد خبر 6443623

لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/991687/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

شعرخوانی دلنشین امیرحسین ماحوزی

شعرخوانی زیبای هوشنگ ابتهاج

صعود جدیدترین تیم مایه‌دار عربستان به لیگ حرفه‌ای

دردسر جدید یووه؛ ولاهوویچ مصدوم شد!

تعداد مربیان استقلال بیشتر از بردهای لیگ برتری!

پاس گل سردار آزمون، گل سوم شباب الاهلی به خورفکان

اعتراض در منچستر؛ سیتیِ من را از من نگیر!

پنجاه تغییر در فصل سیاه استقلال!

گل اول آرسنال به کریستال پالاس

خلاصه بازی پارما 1 - یوونتوس 0

پیام مشترک هواداران پرسپولیس برای عالیشاه

گفت و گو با پژمان ماندگاری مدیر روابط عمومی استقلال درباره جدایی بوژوویچ از استقلال

جانشین فرماندهی سپاه صاحب‌الزمان (عج): حفظ هویت اصیل جامعه هنر است

40 درصد پرونده‌های طلاق توافقی در کردستان به سازش رسید

برنامه تدوین استراتژی دریامحور ایمیدرو در قالب طرح جامع/ تاکید بر تسریع اجرای برنامه‌ها در کارگروه مشترک اقتصاد دریامحور

شاعرانه/ دل‌واپسی‌ام نیست، چه باشی چه نباشی

جلسات ویژه مالک نساجی قبل از بازی حذفی

در دنیای شجاع ساعت چند است!

اعتراف کره؛ ما باختیم، ژاپن آقای فوتبال آسیاست

بازگشت پرسپولیس به تمرینات با فراموشی سپاهان

شرایط منصوریان برای استقلال: با هاشمی‌نسب می‌آیم

ثانیه‌شماری برای انتخاب سرمربی جدید خارجی استقلال

هشدار به کونسیسائو؛ دربی را ببازی اخراج می‌شوی!‏

آنسو فاتی کشف کرد: راه و رسم محبوبِ فلیک شدن!

لیگ نخبگان، فرصت آخر رونالدو برای قهرمانی با النصر!

بوژوویچ بدون برد برکنار شد؛ مجتبی جباری سرمربی جدید آبی‌ها

واژگونی سواری در آق‌قلا با یک فوتی و دو مصدوم

تیپ خیلی خفن مهران مدیری در پشت صحنه این سریال

ملی‌پوشان گلبال به عراق اعزام شدند

سپاه صاحب‌الزمان (عج) اصفهان: آماده‌ایم تا پای جان از آرمان‌های انقلاب دفاع کنیم

اختصاص 43همت به استان‌ها/اعتبار کردستان 1500میلیارد اضافه شد

تمرکز بر تولیدات‌ دانش‌بنیان و افزایش بهره‌وری در اردبیل

میزگرد «راهکار‌های توسعه دریامحور» در شبکه خبر

آمادگی کرمانشاه برای پذیرایی از 45 هزار زائر در بازی‌دراز

وضعیت راه‌های‌ مواصلاتی ‌بیجار خوب نیست

سمندر کردستانی، مظهر پاکی آب

شعری از حمیدرضا مداح، شرکت‌کنندۀ فصل چهارم سرزمین شعر

سعدی‌خوانی فارسی‌آموزان

آواز خوانی زیبای صادق شیخ زاده از سعدی

توضیح کمیته انضباطی در مورد حکم جنجالی شجاع

حضور کاپیتان مصدوم پرسپولیس در تمرین

نقل و انتقالات فوتسال؛ بمب اول ترکید

رئالی‌ام ولی قهرمانی حق بارساست!

مترجم معروف بوژوویچ از تمام سوالات طفره رفت

مصدومیت هومن در کالیفرنیا!

حرکت جوانمردانه کاپیتان مسجدسلیمان

نوکمپ در یک قدمی افتتا؛: کاشت چمن شروع شد

فقط 44 دقیقه! وینگر با استعداد ایتالیایی مازاد لیورپول

خط حمله سپاهان دوباره خلوت شد!

حرف‌های جنجالی روزبه چشمی؛ استقلال را کشتید!