عصر کرد - آخرین خبر / گِردش همه جمعاند ولی جانبهلبی نیست
تحویل نگیرند مرا هم عجبی نیست
بازار
![]()
چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج است
ابرند و شبی نیست نبارند، شبی نیست
انداخت مرا دور و کسی نیست بگوید
این جام عتیقهست شکستی، حلبی نیست
بیعلت و یکباره دلم خون نشد از دوست
نومید شد از وصل، همین کم سببی نیست
این شورشی از سلطهی او خسته شد اما
یک ذرّه به دنبال جداییطلبی نیست
سَم خوردم و رفتم به درش با گله و اشک
گفتند که رفتهست سفر، چند شبی نیست!
کاظم_بهمنی
http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/989873/شاعرانه-چشمان-من-ابرند-و-دلم-مرتع-رنج-است