عصر کرد - کنسرت نمایش «رفیقبازی» تلفیقی از موسیقی و نمایش، روایتی عاشقانه و حماسی از زندگی شهید احمد کاظمی بود؛ داستانی که با صدای محمد معتمدی، مخاطبان را به عمق عشق، ایثار و حماسه این سردار جاودانه برد و شبی ماندگار برای هنر و تاریخ ایران رقم زد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، جمعهای سرد در دل زمستان اصفهان، شهری که با هر آجر پلها و دیوارهایش تاریخ را نفس میکشد، به استقبال یکی از فاخرترین و عاشقانهترین برنامههای فرهنگی این شهر رفتم.
در دل منطقهای تاریخی، جنب پل زیبای شهرستان، سالن جدیدی به نام سالن چندسویه نقش جهان درهای خود را گشود و امشب (جمعه) این سالن 1000 نفری شاهد یکی از باشکوهترین کنسرت-نمایشهای خود بود؛ برنامهای که نهتنها نمایشگر هنر موسیقی و تئاتر بود، بلکه ادای احترامی پرشور و عاشقانه به یکی از قهرمانان بیبدیل تاریخ ایران یعنی شهید «احمد کاظمی» بود.
شهید احمد کاظمی؛ سرداری از خطهای پاک که زندگیاش گره خورده با ایثار، شجاعت و عشق به میهن بود، احمد کاظمی؛ همان جوان پرشوری که جنگ را نه برای جنگیدن که برای صلحی ماندگار آغاز کرد، فرماندهای که سربازانش او را نه بهعنوان یک فرمانده سختگیر، بلکه همچون برادری بزرگ و پشتیبانی بیبدیل دوست داشتند، احمد کاظمی برای بسیاری از جوانان ایران، نمادی از اراده و استقامت است؛ الگویی که با قلبی سرشار از ایمان و عشق، مسیرهای سخت را پیمود و چراغی برای آیندگان شد، اما امشب او تنها یک قهرمان تاریخی نبود و امشب او در نمایش و موسیقی «رفیقبازی» با ما سخن گفت.
برنامه با سکوتی پر از احترام آغاز شد، سالن چندسویه که به زیبایی طراحی شده بود، فضایی متفاوت داشت و این سالن مدرن به گونهای ساخته شده که اجرای نمایشهای دوسویه، سهسویه و حتی چهارسویه را ممکن میسازد.
برای امشب، طراحی سالن بهگونهای بود که تماشاگران از زوایای مختلف، درست در قلب صحنه احساس حضور کنند و نورپردازیهای هنرمندانه و فضای گرم سالن، همه را برای آغاز این برنامه باشکوه آماده کرده بود.
صحنهای که عشق، حماسه و موسیقی را به هم دوخت نور آرامآرام صحنه را روشن کرد، صدای دلنشین «محمد معتمدی» با یک قطعه احساسی آغاز شد، موسیقی بهنرمی دلها را به تسخیر درآورد و سپس نمایش آغاز شد؛ مادر شهید احمد کاظمی در قاب نمایش ظاهر شد؛ زنی که با بغضی در گلو و نگاهی پرغرور، از پسرش سخن میگفت.
تصاویر ویدئومپینگ که بر پردههای عظیم نمایش داده میشد، به روایت مادر جان بخشید، او از کودکی احمد گفت؛ از پسری که از همان روزهای نخست زندگی، قلبی بزرگتر از سن و سالش داشت.
صدای مادر شهید احمد کاظمی که از خاطرات او گفت، قلبها را لرزاند، او از کودکی احمدی گفت که همیشه به فکر دیگران بود و در جوانی، رؤیای صلح و آرامش داشت که این روایتها، تصویری ملموس از این قهرمان خلق و او را از یک چهره تاریخی به انسانی نزدیک و آشنا تبدیل کرد.
در میان موسیقی دلنشینی که توسط ارکستری 30 نفره نواخته میشد، تماشاگران به دل میدان جنگ برده شدند و محمد معتمدی در این بخش با قطعهای حماسی و پرقدرت، تصویر نبردهای احمد کاظمی را در ذهن زنده کرد؛ صدای سازها گویی طنین گلولههایی بود که در میدان جنگ به گوش میرسید.
گروه بازیسازان 15 نفره با حرکاتی هماهنگ و پرشور، نمایشی پرتحرک را بر روی صحنه اجرا کردند؛ آنها نقش برادران و همرزمان احمد را بازی میکردند؛ کسانی که در کنار او، جان خود را برای خاک میهن فدا کردند و این بخش از نمایش، یکی از احساسیترین لحظات برنامه بود و اشک از چشمان بسیاری از حاضران جاری شد.
از هنر تا حقیقت؛ موسیقی که روایتگر تاریخ شد میان هر بخش از نمایش، یک قطعه موسیقی تازه توسط محمد معتمدی و ارکستر اجرا میشد؛ این 7 قطعه موسیقی که دیگر حسابش از دستم در رفته بود، با دقت و هنرمندی خاصی طراحی شده بود؛ از قطعات حماسی و پرانرژی تا نغمههایی آرام و عاشقانه که گویی زمزمه قلبهای مادران و همسران شهیدان بود، همه و همه به گونهای بودند که مخاطب را به دل داستان میبردند.
یکی از نقاط اوج برنامه، لحظهای بود که صحنه از نورهای گرم و تصاویر ویدئویی پر شد؛ تصویری از بناهای تاریخی اصفهان با جلوهای مطمئن و نگاهی به آیندهای روشن که سکوتی عمیق در سالن ایجاد کرد و اشک را بر چشمان بسیاری جاری ساخت.
در بخش بعدی، دوستان و همرزمان شهید احمد کاظمی به روایت زندگی او پرداختند؛ آنها گفتند چگونه این سردار با وجود سختیهای بیپایان جنگ، همواره لبخند به لب داشت و امید را به قلب همه تزریق میکرد؛ جلوههای ویژه و تصاویر ویدئو مپ، همراه با طراحی دقیق صحنه که لحظات بینظیری خلق کرد و همسر او نیز با بغض از روزهای پر التهاب جنگ گفت؛ از شبی که احمد خداحافظی کرد.
یکی از تاثیرگذارترین بخشهای این برنامه، روز شهادت احمد کاظمی بود که گروه کر 40 نفره با صدایی هماهنگ و باشکوه، قطعهای عاشقانه و پر از درد را اجرا کردند؛ لحظهای که صحنه پر از گلبرگهای سرخ شد و تصاویری از احمد در آسمان سالن به نمایش درآمد، سالن غرق در سکوت و اشک شد.
احمد کاظمی، فرماندهای که از میان مردم برخاست و با مردم زیست، در این برنامه نه فقط بهعنوان یک سردار نظامی، بلکه بهعنوان یک انسان کامل و الگویی ماندگار معرفی شد و در نمایش، لحظاتی از لبخندهایش در میان همرزمان تا نگاهش به دوردستها در شبی آرام پیش از نبرد بازسازی شده بود.
«رفیق بازی»؛ آهنگینترین ادای احترام به قهرمان ایران یکی از جذابترین جنبههای این برنامه، استفاده از جلوههای ویژه و طراحیهای ویدئومپ بود و تصاویر زنده و پویا، داستان زندگی احمد کاظمی را برای مخاطبان به واقعیت تبدیل کرد و بازیهای هنرمندانه گروه بازیسازان و طراحی دقیق صحنه، همگی این کنسرت-نمایش را به یک اثر فاخر و ماندگار تبدیل کرد.
سالن چندسویه نقش جهان بهعنوان یک مکان فرهنگی مدرن و تازه، توانست نقش مهمی در ارتقای کیفیت این برنامه ایفا کند و طراحی دقیق سالن، این امکان را فراهم کرد که مخاطبان از تمام زوایا، بهترین دید و تجربه را داشته باشند.
شبی که هنر در اوج خود، خدمتی بزرگتر را انجام داد و یاد قهرمانی را جاودانه کرد که زندگی او سراسر عشق به میهن بود و این برنامه بار دیگر نشان داد که هنر میتواند مرزهای زمان را درنوردد و ارزشهایی ابدی را به نسلهای مختلف منتقل کند؛ شبی که هرگز از یاد نخواهد رفت، همچون نام شهید احمد کاظمی که تا همیشه در دل تاریخ ایران زمین زنده است.
آهنگهایی که برای این برنامه ساخته شده بود، همچون زمزمههای مادران شهید، همچون حماسههای سربازانی که با دلهای پر از امید به میدان میرفتند و همچون نوای آرامشبخش خاک وطن بود که در واقع این قطعات در کنار ارکستر زنده، فضایی ایجاد کرد که تماشاگران را به سفری معنوی و عاطفی برد.
بسیاری از حاضران، جوانانی بودند که شاید زندگی در دوران جنگ را تجربه نکرده بودند، اما با شنیدن داستان احمد و دیدن این نمایش، به ارزشها و آرمانهایی که این شهید برای آنها جنگید، نزدیکتر شدند.
برنامه با قطعهای پرشور و حماسی پایان یافت و محمد معتمدی با صدایی رسا و پرقدرت، قطعه معروف «ای ایران» را خواند که گویی قلب همه را به تپش وا میداشت؛ صحنه پر از نورهای گرم و تصاویر احمد کاظمی بود و گروه کر با هماهنگیای شگفتانگیز، پایانبندی باشکوهی را رقم زد.
در پایان برنامه، چهرههای مخاطبان، گواهی بر موفقیت این کنسرت و نمایش بود و اشکها، لبخندها و تشویقهای بیپایان، نشان از تأثیری عمیق داشت که این برنامه بر دلهای آنها گذاشت.
تماشاگران ایستاده و با اشک و لبخند، برنامه را به پایان رساندند، همچنین بسیاری از آنها همچنان در جای خود نشسته بودند، گویی نمیخواستند این شب به پایان برسد.
به گزارش ایمنا، «رفیقبازی» فقط یک کنسرت و نمایش نبود، بلکه سفری بود به اعماق تاریخ، به قلب دلاوریها و به عمق احساسات مردمی که هنوز یاد و خاطره قهرمانانشان را در دل زنده نگه داشتهاند.
شبی که هنر در اوج خود، رسالتی بزرگتر را بر دوش گرفت؛ بازگویی قصهای که ارزشهای ایثار، عشق به میهن و شجاعت را برای نسل امروز و فردا جاودانه ساخت.
آنچه در رفیقبازی مخاطب را به وجد میآورد، نه فقط موسیقی دلنشین یا نمایشهای هنرمندانه، بلکه تلفیق این دو در خدمت یک حقیقت بزرگتر بود و هر قطعه موسیقی و هر صحنه از نمایش، گویی با ظرافتی بینظیر طراحی شده بود تا پیام زندگی و شهادت شهید احمد کاظمی را به شیواترین شکل ممکن منتقل کند.
محمد معتمدی، خوانندهای که با صدای پرقدرت و پر احساسش توانست عمق عواطف و افتخار را در دل تماشاگران برانگیزد، بهخوبی از پس این مسئولیت بزرگ برآمد.
گزارش از: سروش زارع
کد خبر 832904
http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/954630/«رفیقبازی»-روایتی-که-دلها-را-لرزاند-و-چشمها-را-تر-کرد