عصر کرد - عکس شماره یک: سیاه و سپید، کادر عمودی، 9 نوار نوری و 3 انسان در توالیهای نور و تاریکی.
سایه و نور بازیگران اصلی صحنهاند که با حضور هنرپیشههای ناشناس در پرده جان گرفته است. 9 پله نوری که بر کف سالن جای گرفته و نقش اصلی تضاد را بازی میکنند. تقسیم جهان به سیاهی و سپیدی و پلکانی برای گام زدن بهسوی روشنایی خواسته هنرمند است که با حذف رنگ به این نبرد و تضاد اصلی جهان دست یازیده است.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
اعداد 3، یک، 9، 5 و 4 نقشهای فرعی ولی با خاستگاه خودشان را بازی میکنند. نقش حرکت و تضاد بر خانههای سیاه و روشن به خوبی دور شدن و عمق را به تصویر و تصور کشیده است خصوصا حرکت کارکتر که گویی همزمان ما را به افق میبرد. توهم دیگر با حذف رنگ بهدست آمده و سطح را به پلکان بالا رونده مبدل ساخته و از آن مهمتر نقش دو شخصیت دیگر در تاریکی مانده که سرآغاز داستانهای جذاب پلیسی و کارگاهی شده است. تاریکی، توهم و معما مثلث نیرومند انسان و توهماتش که سرآغازی جذاب برای خلق ماجراهایی که از محبوبترین ژانرهای ادبی دنیا شمرده میشود و سرآغاز جذاب و بینهایت برای راهاندازی لوکوموتیو ماجراهایی که تنها و تنها از ذهن زاده میشوند و در اذهان دیگران نشو و نمو پیدا میکنند. نبود رنگ و خلوص صحنه توأم با غبارگرفتگی زمان مثلث احساسی و اذهانی را تشکیل میدهد که خط طول زمان را از گذشته به حال پیوند میدهند. پیوند با گذشته از طریق حذف رنگ و غرق شدن در دریایی گذشته همانند شیرینی خوردن در دوران کودکی است با طعمی از خاطرات که در ذهن میماند و میداند چرا ماندگار است.
عکاس: آرتین درویشی
عکس شماره 2: سیاه و سپید، خیابانی در شهر یزد (بادگیر) و ورود به منطقهای با تقسیم بندیهای متنوع.
دو تقسیم نوری عمودی و افقی و حضور انسان با نماد معماری خاص در یکی از این نوارهای نوری اتفاق شایان توجه و دیداری اثر است که با همکناری نقاط دیگر بخشهای آجری و مربع سپید (دریچه هواکش) هم توازن برقرار شده و هم گردش دیدگانی. بخش فرمی اثر از نقش سطوح نا هم سطح بهره میبرد. عمقبخشی و حس زنده بودن از طریق حضور نور و لایهها و فواصل چندگانه که بواسطه دیوارها از هم مجزا شدهاند و از جلوی اثر به سمت خط افق میرود در عین اینکه در جای جای اثر ایستگاههای کوچکی برای توقفهای دیداری نیز وجود دارد که هر بخش داستان خاص خودش را بیان میکند. تقسیم عمودی یکسوم و دوسوم نیز با کادربندی هوشمندانه هنرمند حرکت طولی و عرضی را مکمل هم کرده است. تقارنهای نامتقارن از دیگر مواردی است که به حفظ توازن صحنه کمک شایانی کرده است. بخش جذاب ماجرا همان بخش دیداری مخاطب از لای باز مانده بین دیوارها و بخش خیابان و حضور دختر خانمی که خیره بهسمت مخاطب عکس نگاه میکند. تضاد دوگانه نگاه مخاطب به انتهای صحنه و بالعکساش توسط شخصیت حاضر در عکس به جلوی صحنه از دیگر موارد قابلاعتنا اثر میباشد زندگی را در عکس ساری و جاری کرده است. نقش خط و نقطه بههمراه سایر موارد بسیار موثر و کارکردگرا شده و ارتباطات گشتالتی بین آنها راقم داستانها و مفاهیم در صحنه شده است. به هر روی به دیدار آمدهای یا به تماشا آمدهایم؟
عکاس: احسان رضوانیان
عکس شماره 3: کادر افقی، سیاه و سپید، حیاط مدرسه، شانزده نفر در سویی و یک نفر در حال دویدن خلاف جهت در سوی دیگر و میلهای در مرکز عکس.
دو نیمه برابر از دو طریق جلو و عقب بودن نسبت به همدیگر بودن و تشکیل خط مورب از سویی و تحرک و سکون از سوی دیگر این ترازوی نا طراز معرکه را تراز کردهاند. حرکت خروج از صحنه در سویی و ایستایی افراد در نیمه دیگر بحث توازن و حرکت و ایستایی و حفظ توازن صحنه از موارد قابل اعتنا و مهم اثر است که در کنارش میتوان به ایستایی انرژی و رهاییش در سمت مخالفش را همانند رفت و برگشت بومرانگی در نظر داشت. اما نقش میله مرکزی این تقسیمکننده فضا که استواری و برقراری تصویر را بر یک پایه نگه میدارد همانند میله مرکزی خیمه! که هیمنه خود را بر صحنه حقنه کرده و دو پارگی تصویر بواسطه همین میله مرکزی بهوجود آورده است. نقش خط چینهای کف میدان و خط کشی زمین بازی و خط پهن دو نیم کن آهنی که نقطه اتکا و استحکام اثر نیز شده است بههمراه سایهها کارکردهای فرمی را بخوبی تکمیل کردهاند. حتی دیوارهای انتهای صحنه که بنوعی خط پایان و خط افق محسوب میشوند علاوه بر نمایش عمق بهنوعی چارچوب و کمربند صحنه نیز هستند و هر نگاهی را به درون باز میگردانند. در انتها تصویر با تمام نابرابریش بهواسطه سایههای درختان و سایه خود دونده که حرکت را دو برابر میکند به توازن جالبی رسیده که بهنوعی همترازی سایه و اصل را القا میکند و اینچنین است که کسی گفت به سایه خویش/ تو منی و من توام/ آن نفر بعدی بین ما کیست؟
عکاس: سیاوش شمالی
عکس شماره 4: سیاه و سپید، کادر عمودی، نفراتی از ساختمانی بلندمرتبه خیابان را مینگرند.
فضای خالی جلوی پای عکاس و سایرین از بخشهای مهم عکس هم بلحاظ فاصلهگذاری و هم القای خوب ترس از ارتفاع را به مخاطب عالی و موثر منتقل کرده است. ارتفاع و عمق و سایر موارد فرمی سطح و خط راستهایی که از عمق سر بر کشیده و تا آسمان پیش آمدهاند و ارتفاع و پستی را یادآور شدهاند در بررسیهای بیننده نقش خود را به او یادآوری میکنند. سطوح سپید رنگ قد برافراشته در تقابل با سطوح تیره در تقسیمبندیهای منطقهای و تنظیم وزن با توجه به جای مناسب قرار داشتنشان از نکات برجسته اثراند که با تکنیک بهکار برده شده در عکس بسیار موثر واقع شده است. سطوح ناخوانا و درهمشونده با سرگیجه نقش بسته از بلندی اتفاق احساسی و موفق است. بودن بخشی از پاها نیز باعث همراه کردن و همذاتپنداری مخاطب با عکاس و بودن در صحنه را احساس کند و همانند او صحنه را دریابد. تعادل نیمه جلوی با نیمه صحنه بالا و جای گیری عناصر همانند اتومبیلها و سایر موارد میتوانند ذهن را به داستان سرایی ترغیب کند. کیف موجود در صحنه هم کنجکاوی چه در آن بودن را رقم میزند و هم اینکه تشدیدکننده چیستیها و سایر پرسشها خواهد شد. خط مورب ارتباطی بین نقاط طلایی (کیف و بخشی از ساختمانهای روبهرو) و فضای ساده که با لبه بالکن قطع میشود نکات بسیار مهم فرمی هستند که میتوان از آن بهعنوان تقسیم فضاهای جدی نام برد، شلوغی و ازدحام در سویی و خلوتی در اینسو. باری داستان کیف و رازهایش در این ارتفاع میتواند دامن زننده به پرسشهایی باشد که هیچ مرتبط به صحنه نباشد!، چراکه هر گردی را گردویی نیست.
سخن پایانی
حذف رنگ اشتراک بین همه تصاویر است. نقش فرمها سطوح، خطها و بافت و... نکات برجسته آثار هستند که نقش توازن و جایگیریها و تقسیم بندیها که به تفکر و معنا میرسند را به خوبی یادآوری کردهاند. پای در عین اینکه رنگ نقش و اهمیت خودش را دارد در نبودش مبحث تفکر را پررنگتر و عمدهتر میسازند، نکتهای که نقطه عالم است و ما پرگارش.