عصر کرد - به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، ایران در پهنه وسیع جوانان فداکار و ایثارگری دارد که قامت راست کردهاند تا هیچ دشمنی نتواند در این خاک با تمدن نفوذ کند. صبح روز پنجشنبه 24آبان ماه بود که در درگیری با گروهک تروریستی جیش الظلم در روستای جلالآباد شهرستان سرباز در منطقه راسک استان سیستان و بلوچستان به شهادت رسید.
دانشجوی 24 ساله «احمدرضا صاحب» از نیروهای تیپ نیروی مخصوص 33 المهدی همان دلاور جان بر کفی است که در دفاع از مردم این خاک و در مبارزه با تروریستها به شهادت رسید.
امین رئیسی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی مرکز خَفَر استان فارس پیرامون این دانشجوی شهید گفت: احمدرضا پاسدار سپاه پاسداران و دانشجوی کاردانی تربیت بدنی دانشگاه بود؛ پسری نجیب و متواضع، خوش اخلاق و خوش برخورد در مواجه با دیگران. قبل از شهادت چندین باردر کنار خانواده شهید بودیم. لازم است ذکر کنم که پدر این شهید ما هم از رزمندگان دفاع مقدس است. خانواده بسیار صبوری دارد. دیدگاه خانواده ایشان این است ما یک شهید به کشور تقدیم کردیم. همراه با دوست صمیمیاش مهدی رحیمی به منطقه اعزام شده بود که او به شهادت میرسد مهدی رحیمی پس از 3 روز مجروحیت از بیمارستان مرخص شد. روز گذشته به همراه محمدرضا قائدی رییس دانشگاه ازاد استان فارس و مسئولان دانشگاه ازاد در مراسم تدفین شهید بزرگوار حضور پیدا کردیم.
وی در رابطه با نحوه شهادت شهید صاحب بیان کرد: تیر شلیک شده ابتدا به صورت مهدی رحیمی آسیب وارد کرده سپس به شهید احمدرضا صاحب اصابت کرده و او را شهادت رسانده است. مهدی رحیمی پاسدار انقلاب اسلامی دوست و همراه و همکلاسی شهید احمدرضا صاحب بود. مراسم با حضور بسیار زیاد مردم و مسئولان لشکری و کشوری انجام شد.
رئیسی افزود: معاون فرهنگی سپاه پاسدارن هم اشاره کرده بود این دفعه به جای ابلاغ پیام رییس سپاه پاسداران، پیام خانواده معظم شهید را ابلاغ خواهم کرد که چقدرصبور بودند و به شهادت فرزند دلبندشان افتخار میکردند. این شهید در مزار شهدای روستای فشان به خاک سپرده شد. ایشان اولین شهید روستای فشان هستند که انشالله منشا خیرات و برکات فراوان خواهند شد.
«تو به آرزوت رسیدی!» پدر شهید احمدرضا صاحب نیز در گفتگویی با خبرنگار ایسکانیوز بخشهایی از زندگی فرزند شهیدش را روایت کرده است که در ادامه میخوانیم؛
احمدرضا عاشق شهادت بود و با آغوش باز هم شهید را پذیرفت. 4 مهر 1379 متولد شد. از ابتدای کودکی آرزو داشت وارد دانشگاه شود. قبل از اینکه در دانشگاه ثبت نام کند با علاقه وارد تیپ نیروی المهدی سپاه جهرم شد. حرفش این بود که باید برای امام زمان(عج) جان داد.
برای تحویل مدارک استخدام نزد سرهنگ حسن نکویی، مدیر سازمان بسیج ادارات وکارمندان سپاه سیستان و بلوچستان رفتیم و با انجام تستهای ورزش، وارد تیپ نیروی المهدی سپاه جهرم شد. بعد از گذشت دوارن سربازی و 45 روز خدمت در پایگاه جهرم به یگان ویژه استان شیراز اعزام شد.
مدتی گذشت و در گزینش انجام شده نزد سرهنگ مرحوم حسن فرشاد در دانشگاه سپاه بابل رفت. با فوت حسن فرشاد مجدد به گروه المهدی جهرم پیوست و ماندگار شد. همیشه با کسب مقامات والا مایه سرافرازی بود.
در روستای کوچکی که ما زندگی میکنیم همه اورا به خادم امام حسین(ع) میشناختند. به قدری فرزند نجیب و پاکی بود که همه محل اورا قبول داشتند. تا امروز که به شهادت رسید به این خوبی فرزندم را نشناخته بودم.
٢،٣ ماه قبل از شهادت رفتارش عوض شده بود، از من و مادرش میخواست مدام دعایش کنیم که عاقبتش ختم به شهادت شود. در کودکی با آموزش قرآن کریم توانست در منطقه رتبه اول کسب کند. همچنین در اذانگویی و تک تیراندازی مقام اول و جوایزی را کسب کرد. در بسیج فعال و پویا و الگوی بزرگی در سپاه پاسداران خفر بود.
سرهنگ پاکپور، او را در چترباز بودن نمونه اول میدانست. درخواستهای زیادی از سپاه تهران داشت اما قبول نمیکرد و ترجیح میداد در جهرم باقی بماند.
٢4 سال بیشتر نداشت. هم درس میخواند هم سرکار میرفت. سعی میکرد همه امور را به نحو احسن انجام دهد. دوستش مهدی رحیمی نیز همانند یک برادر یار و یاور احمدرضا بود. بعد از شهادت احمدرضا، مهدی تنهاتر شده و در غم نبود برادر اشک میریزد.
سال گذشته با حالتی محجوب و با حیا در جمع خانواده اعلام کرد که دوست دارد ازدواج کند، با دختری از محل خودمان درخواست نامزدی داد. دختری مومن، نجیب و باوقار از یک خانواده اصیل است. پس از انجام مراحل اولیه نامزد شدند و یکسال بعد عقد کردند. هنوز یک ماه از عقد نگذشته بود که جام شهادت را نوشید. اکنون عروس خانواده در غم همسر بیتابی میکند و ساختمان زندگیشان تا قیامت نیمه کاره خواهد ماند.
رفیقی که تنها ماند مهدی رحیمی دوست صمیمی احمدرضا صاحب است که سالها تجربه زیست مشترک و همراهی یکدیگر را در لحظات مختلف زندگی داشتهاند. مهدی رحیمی در همان درگیری با تروریستها همراه شهید صاحب، مجروح و جانباز شده است.
وی به خبرنگار ایسکانیوز میگوید: در منطقه جنوب شرق روستای جلال آباد شهرستان سرباز بودیم که متوجه یک گروه تروریستی چند نفره شدیم. آنجا محل عملیاتهای انتحاری است. همکاران امنیتی و اطلاعاتی این گروه را شناسایی کردند و با هماهنگی نیروهای یگان سپاه پاسداران کل گروه منحل شدند.
به جز من و دوستم دو نفر از همکاران دیگر به نام احمد زارعی و علی رحمانیان همراه ما بودند که آنها هم با احمدرضا به مقام شهادت نائل شدند. این حمله طی دو عملیات صورت گرفت. ابتدا ما در کمین بودیم که با پشتیبانی توانستیم ضد حمله بزنیم. در حمله دوم ما به آنها تاخت زدیم و گروهی که در آن منطقه بودند را از بین بردیم.
من و احمدرضا همیشه باهم بودیم. با هم دانشگاه ثبت نام کردیم. هیچ وقت تنهایی کاری را انجام نمیدادیم. درمواقع ضروری یک تکیهگاه محکم بود. اکثرا سعی میکرد در همه چیز با دیگران شریک شود اصلا تنهایی را دوست نداشت و از خود گذشتگی که میکرد زبان زد عام و خاص بود. هیچ وقت به منفعت خودش فکر نمیکرد، در نهایت جانش را فدای کشور کرد.
شهید احمدرضا صاحب، اولین و آخرین شهید این مرز و بوم نیست. رنگ خون این شهیدان همیشه تجلی بخش واقعه کربلا است.
انتهای پیام/
خبرنگار: هلیا امامی
کد خبر: 1249681 برچسبها دانشگاه آزاد اسلامی ایثار وشهادت
http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/917568/ستارهها-در-روز-هم-میدرخشند--روایت-خانواده-و-همرزم-شهید-درگیری-با-تروریستهای-شرق-کشور