عصر کرد
آن شب یک نفر در تئاتر شهر روی صحنه نرفت | نمی توانم از پیشکسوتان و هنرمندان بخواهم برای دیدن کارم از روی جوی تئاترشهر وارد شوند
یکشنبه 29 بهمن 1402 - 5:05:27 PM
عصر کرد - حسین کشفی اصل، بعد از نمایش های تجربه های اخیر که سال گذشته اجرا شد و لئورناردو داودنژاد، حالا متنی از محمدعلی میراکبری را با عنوان «عددهای نشده» روی در تئاترشهر روی صحنه برده است. او معتقد است در این نمایش موضوعی بسیار تلخ را با زبانی طنز و گزنده مطرح کرده و طنزی انتقادی در باره هنر روی صحنه برده است.
کشفی این گفت‌وگو او در باره این نمایش و آسیب های حصارکشی تئاترشهر صحبت کرده است:
متن این کار از محمدعلی میرعلی اکبری است که سال‌هاست با هم کار می‌کنیم. این متن را سال 97 نوشته و قصه هم در اواسط دهه هشتاد می‌گذرد. ولی به دلیل التهابات و فراز و نشیب‌هایی که همیشه وجود داشته، همچنان جدید است. سعی من در تمام کارهایم این بوده که حرفی بزنم و وقتی تماشاگر از سالن بیرون می‌آید، ‌ حتی برای یک دقیقه هم که شده به کار من فکر کند. اگر این اتفاق بیفتد من خودم را برنده می‌دانم. من بیشتر از 20 سال است که در تئاتر حرفه ای کار می‌کنم. امثال خودم را هم دیده‌ام که با چه شرایط عجیبی تئاتر کار کرده‌اند. من در یادداشت کارگردان هم نوشته ام در حرفه عجیب و غریبی کار می‌کنیم. ممکن است سالیان سال در این کار زحمت بکشی و رنج ببری، اما یک دفعه به خودت می‌آیی و فکر می‌کنی که هیچ عددی نشده‌ای. بعضی وقت‌ها هم کار می‌کنی و به جاهای خوبی هم می‌رسی، ‌ اما تنها هستی. در هر دو شرایط دو عنصر به نظر من خیلی تأثیرگذارند. یکی خانواده است و در اصل خانه که از نگاه من همه چیز از آنجا شروع می‌شود. بخش بعدی جامعه است که به هیچ وجه نمی‌توانید تأثیر آن را نادیده بگیرید.
دو تا از شخصیت‌های نمایش عددهای نشده در حیطه تئاتر و سینما فعالیت دارند. این‌ها آدم‌هایی هستند که بخشی از مشکلشان به خانواده برمی‌گردد و بخشی هم به جامعه. مسئله من این است که چرا باید در این سرزمین با هنر و هنرمند کاری شود که به این روز بیفتند؟ چرا پرویز پرستویی ترجیح داده چندین سال کاری نکند؟ چرا ناصر تقوایی خانه‌نشین شده است؟ چرا بهرام بیضایی نباید در دانشگاه تهران تدریس کند و همین طور تعداد زیادی از هنرمندان دیگر که این شرایط یا به اعتیادشان کشاند یا مهاجرت کردند یا منزوی و خسته شدند؟ در بروشور کار را به خستگی‌های هشت تن از سینماگران ایران تقدیم کرده‌ام مثل مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی‌ و کیومرث پوراحمد. این‌ها تازه از قله‌های هنر ما هستند. من عده زیادی از رفقایم را می‌شناسم که تمام شدند و تئاتر را رها کردند و سراغ کار دیگری رفتند. چون شرایط به آنها اجازه نداد. به هرحال قصه تلخی است. این کار یک طنز انتقادی است، ولی واقعیت جامعه ما و حرفه و شغلی است که سال‌هاست در آن فعالیت می‌کنم.
اصولا طنز واقعی به نظرم باید گزنده باشد. مثل چارلی چاپلین که جاهایی از فیلم‌هایش بغض می‌کنیم. در صحنه پایانی نمایش ما دو دوست کنار هم نشسته‌اند و از رویاهایی صحبت می‌کنند که بسیار جذاب است، ‌ ولی عملی که روی صحنه انجام می‌دهند با این آرزو منافات دارد و شما نمی‌دانید به این پارادوکس بخندید یا گریه کنید. من تماشاگری داشتم که از بچه‌های خود تئاتر بود و وقتی از سالن بیرون آمد، گریه کرد. به من گفت تو من را روبه‌روی خودم قرار دادی. بیشتر کسانی که نمایش ما را می‌بینند، همین حس را دارند. عده‌ای اقرار می‌کنند که چقدر نمایش برایشان گزنده بوده و عده‌ای هم نمی‌گویند چون برایشان سخت است باور کنند، خودشان را روی صحنه دیده‌اند.

عصر کرد

عصر کرد

من در بیشتر کارهایم طراحی صحنه و لباس را خودم انجام می‌دهم. یک دلیلش قطعا به شرایط مالی و اقتصادی برمی‌گردد. وقتی طراح لباس و صحنه دارید، آنها کاملا حق دارند ایده‌هایشان را اجرایی کنند و عرض اندام کنند. ولی شما به عنوان کارگردان متحمل هزینه زیادی می‌شوید. آن هم در تئاتر امروز که حتی حمایتی هم که از طرف مرکز هنرهای نمایشی تا پارسال می‌شد و بسیار ناچیز بود. قطع شده است. بنابراین خیلی‌ها ترجیح می‌دهند خودشان این کار را بکنند. در مورد صحنه هم سعی کردم موجزترین طرحی را که می‌توانم اجرا کنم. البته این را هم بگویم این که انجام دادن این کارها توسط خودم به این معنی است که کار را فدا می‌کنم.
قطعا همین طور است. سال گذشته هم وقتی تجربه‌های اخیر یا افرای ژاپنی را کار می‌کردم هم همین طور فکر می‌کردم. در کار من بیشتر چیدمان انجام می‌شود تا طراحی. تا الان هم حالم با این کار خوب بوده است. در مورد عددهای نشده، من یک المان بسیار کوچک را در وسط صحنه در نظر گرفته‌ام که اصل طراحی صحنه است و آن هم یک فرش ایرانی است.
این هم هست، ولی بیشتر از آن برای من نمادی از خانه است. ما وقتی به یک خانه فکر می‌کنیم، یکی از عناصر آن قطعا فرش است. من فرش 12 متری در صحنه دارم و دست و بال بازیگران را هم با وجود آن بسته‌ام و برایشان هم شرایط سختی درست کرده‌ام. اما در عین حال در این جغرافیا حل شده‌اند. در حین اجرا اصلا به این فکر نمی‌کنند که در سالن بزرگ قشقایی فقط روی یک فرش 12 متری بازی می‌کنند. از طرف دیگر در پشت صحنه یک پرده دارم و یک صندلی که برایم نماد آدم‌های مختلف نمایشم است که در موقعیت‌های مختلف روی آن می‌نشینند، اما این صندلی ثبات ندارد.
توقعم در این ده شب بیشتر بوده است. اگر توقعم برآورده نشده چند علت داشته است. اولین گروهی که در مجموعه تئاترشهر بعد از جشنواره روی صحنه رفت، ‌ ما بودیم. آن شب هیچ کس در تئاترشهر روی صحنه نرفت. دقیقا همان روز هم حصار دور تئاترشهر تکمیل شد. در این ده شب بارها با آقای طاهری که بسیار حامی ‌من بوده، صحبت کرده‌ام. با مدیریت روابط عمومی ‌هم حرف زده‌ام. گفته‌ام نمی‌توانید دور کل تئاترشهر را حصار بکشید به خاطر این که فضا را برای دستفروش‌ها تنگ‌تر کنید تا این بنا حفظ شود. این بنا برای من عزیز و محترم است. همه ما اجرا می‌کنیم و می‌رویم، ولی این ساختمان است که باید بماند. تردیدی نیست که این ساختمان داشت آسیب می‌دید. ولی نمی‌شود به شکل کلی دورش حصار بکشید و فقط یک در آن هم از خیابان ولیعصر بگذارید. آن هم در پیاده‌رویی که یک نفر هم با مشکل می‌تواند از آن عبور کند.
دقیقا. پیشنهاد من این بود که در شمال و جنوب تئاترشهر ورودی برای عبور یک نفر ایجاد شود. بسیاری از هنرمندان هستند که دوست دارم کار ما را ببینند، ولی فکر می‌کنم خانم یا آقای پیشکسوت یا معروف را از کجا باید داخل تئاترشهر بیاورم؟ اصلا رویم نمی‌شود به آنها بگویم از روی جوی آب رد شوند. قطعا یکی از مسائلی که در فروش کم ما تأثیر گذاشت، ‌ همین حصارکشی و رفت وآمد مشکل بود. وضعیت بیرونی تئاترشهر اصلا مناسب نبوده است، ولی این شکل حصارکشی و نبود حتی یک در ورودی هم راهکار این مشکلات نیست.
کد خبر 833262 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها مجموعه فرهنگی تئاتر شهر تئاتر

http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/795734/آن-شب-یک-نفر-در-تئاتر-شهر-روی-صحنه-نرفت-|-نمی-توانم-از-پیشکسوتان-و-هنرمندان-بخواهم-برای-دیدن-کارم-از-روی-جوی-تئاترشهر-وارد-شوند
بستن   چاپ