بهدنبال خانه دلمان بگردیم
اجتماعی
بزرگنمايي:
عصر کرد - عکس: سیاه و سفید، کادر عمودی، ساختمانی در شب با نوری از پهلو و چراغی که نور به پایش میپاشد.
عکس همان چیزی شده که هنرمند خواسته به تماشا نشاند. نحوه نورپردازی به ساختمان و آن قوسها و کرشمههای طبقات نخستین دیدار بیننده با این رقصنده در تاریکی است. حذف رنگ و بازنماییهای پر چین و شکنهای خاکستری و کلید رمزهای طیف نورها و رنگهای تاریک راه باریکی است که از میان مرغزار خیال میگذرد و پا به سراچه شگفتی به نام ناخودآگاه میگذارد.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
بهاستی در آسمان چه گذر خواهد کرد. نور تابیده ز پهلو بر پهلو از چه برخاسته و برای که برتابیده است؟ طراوات و شادابی حاکم بر این صحنه از چیست که چنین فضا ساز و فضابندی را سیال و شادابی را رقم زده است. شات دقیق بههمراه نمابندی کادر عمودی و ثبت و کنترل نور و سایر موارد فنی نقش عکاس را از یک انتخاب صرف به جایگاه ثبت هنرمندانه و نقشدار صحنه تبیین و تعیین میکند. شب و چنین روزنمایی درخشانی آنهم با سازهای که بیشتر عبوسیت و چهره سرد و بیحالتش دامنزننده کمتحرکی و بیاحساسی در بیننده است، مگر موارد خاص و تاریخی که ماجرای متفاوتی دارند، جای تحسین دارد. باری چنین اندام پر پیچ و خمی در چنین فضا و نوری اتفاق معمارانه و هنرمندانهای است که با ذهنیتی هنرمندانه به جلوهگاه تماشا آمده و یادآور دو نکته بنیادی است نخست اهمیت خطوط منحنی آن هم در بنایی مدرن و دیگر یادآوری اینکه چرا معماری گام نخست و پله اول هنر است.
عکاس: کیهان مسرت
عکس: کادر افقی، رنگی، بخشی از دو ساختمان با 18 بالکن پنجره در برابر هم، بخشی از آسمان آبی با 13کبوتر بهصورت ذوزنقه در آن.
نقش فرم و رنگ از نکات برجسته اثر است. حس برانگیزی از حرکت (پرندگان) و در چرخشی دوار با همآمیزی رنگهای گرم ساختمان و رنگ سرد آسمان تکانه ارزشمندی است که در ادامه با فرمهای هندسی مثلث و مستطیل آسمان بین دو بنا و مستطیلهای متعدد سازهها و در نهایت ذوزنقه شگفتآور پرندگان با حرکت خروجیشان از سمت بالای عکس بهوجودآورنده ترکیبی شادیبخش و لطیفی است که آن را همچون شعلهای در جان مخاطب میافکند که هزار پروانه توان خاموشیاش ندارند. اهمیت حرکت پرندگان در کنار سکون عکس خود را بهتر به رخ میکشد وقتی هر لحظه اتفاق خروج در حال انجام شدن است. عکس با همه مینیمالبودنش برای گفتوگو سر ایستادن ندارد، اعداد نقش مکمل و شگفتآور خود را بازی میکنند. 2، 10 و بهویژه 13 شگفتآور که هم نقش فرمی و هم بار مفهومی (بار فرهنگی ادبی و باور مردم) طنینانداز ذهنی میشود که با چشم، هم میبیند و هم میشنود. تصویر چنان از بار فرمی و احساسی سرشار است که حتی نبود پرندگان این سرشاری را تغییر نمیداد. عمق و چندوجهی بودن آن هم در سویههای متفاوت، هم در پهلوها و هم در آسمان و سایر جهات، اثر را از سطح تحت به عمق و فضا کشانده و حجم را ملموس و قابل دریافت کرده است. چگونگی تبدیل حس به فهم و معنا فرآیندی است که هم مبحث روانکاوی را در بطن خود دارد و هم روند انتزاع مفاهیم از بستر واقعیت پیشرو اتفاق میافتد. حال اتفاق پرندهها را فقط میتوان چنین گفت: بهراستی که چه 13خوشیمنی به دام تلهات گرفتار آمده، ای شکارچی ناز!
عکاس: مصطفی بیگی
عکس: سیاه و سپید، کادر عمودی، نماهای چندگانه و بازتابی از معماری مدرن و مردی که در صحنه حضور دارد.
شات پیچیده و بریده از بازتابها بههمراه بخشی از نمای غیربازتابی با انبوه خطوط و مثلثها با سطوح سیاه و سپید که تصویر و تصور کردن اصل ماجرا را کمی دشوار میکند و مخاطب را با بخشی از نمای کلی که مشخص نمیشود که با چند سازه مواجه است، تنها گذاشته و قصد برانگیختن چه و کجا و چگونه هست را بهخوبی اعمال کرده است، آن هم در چنین فضای تاریکی. در حقیقت هنرمند به چه هست را نشان نمیدهد،بهویژه که از بازتابها نیز بهره برده؛ امری که خود به پیچیدگی تصویر و خوانشش دامن زده است. حضور انسان نیز نه گرهگشا بلکه همانند بخش کوچکی از سازه دستساز خودش است. مکان جایگیری شخصیت باتوجه به در حال حرکت بودنش بسیار مناسب ثبت شده است که تنها جزء متحرک و جاندار صحنه نیز هست و همچون تکقهرمان این صحنه را ترک میکند، اما نشانه مهم حرکت در برابر اینهمه پیچ و تاب آهن و سیمان با همه ایستایی و سکونشان تضاد تفکربرانگیز پرسشهایی پسینی است. نقش انعکاس و دورانی بودن بنا و اجزایش از دیگر نکات مفهومی و فرمی است که تواما با مثلثهای سیاه رنگ در جلوی پیشانی عکس اهمیت سیاه بر سیاه را خلاف مربع سفید بر سفید مالویج (هنرمند روسی) خود را بهرخ میکشند و یادآور قدرت رنگ سیاه نیز هستند. بماند که حرکت درونی و ماهوی مثلثها را باید یادآوری کرد. اگر از بازتاب کم گفتیم، در شلوغی تصویری است که هنرمند گرفتار هزار آیینهمان کرده است.
عکاس: آرتین درویشی
عکس: کادر عمودی، سیاه و سپید، مردی در برابر سایه پلکانی افتاده بر دیواری با یک ورودی تیره در بالای دیوار مقابلمان.
اصل عکس بر تئوری و توهم و کنش معنادار حرکت سر مرد (نگاه به بالا) شکل گرفته، 3 شخصیت شکلگرفته در اثر که با حضور انسان دارای داستانی ملموس و کنشمند شده است. شخصیتهایی که از سایهای (جعل واقعیت) به داستانی برای هم مبدل شده و بههم اتصال یافتهاند. آن هم سایه چیزی که در صحنه حضور ندارد و نقش اتصال بین دو کارکتر دیگر را ایفا کرده و آنها خود بیسایگانی هستند بیسایبان. در عکس فوق با پدیده فرم و غلبه معنایی بر آن مواجهیم؛ فرمهایی که از موقعیت و شخصیت برخوردارند و همین خصوصیت باعث ارتباط معنایی و مفهومی در مثلث طلایی اثر شده است، هرچند نطفه داستان در تصور و توهم بسته شده و استارت آن باتوجه به جهت نگاه مرد رهگذر که بهسوی درب موصوف زده شده و این توهم را شدت بخشیده است. حذف رنگ و کادربندی مناسب و شات بهموقع (حضور مرد نزدیک پلکان فرضی و جهت نگاه به بالا) در دامن زدن به این توطئه فرضی بسیار کارآمد و موثر بوده است. تقسیم اثر به دو بخش سیاه (سایه) و روشن (دیوار) و نبود هیچ امر حواسپرتکنی لازمه چنین صحنهای است که اساسش توهم و توطئه است و ضروری و لازم مینماید. توازن تصویری برقرار شده و تعادل بین مرد و ورودی خانه و بخشهای نقاط طلایی نیز از دیگر موارد نامبردنی هستند. 9 پله تا دروازه تیرهای که خود رازی است برای چرایی بودن و حضورش و ما که مشتاقیم با شخصیت داستان سرکی به آن بکشیم. بهراستی که چه هست این در گشوده که در ندارد و گویی منتظر کسی هست که همچون رویایی خواهد بود برایش.
سخن پایانی
درون انسان، خانهاش و درون همه درونهای دیگر و حتی هسته اتم چه جهان تاریک و تنها و بینهایتی است چه تیره باشی و چه روشن هست، اگر به نور و آفتاب و آینه ایمان داشته باشی. جایی هست در این پهناور زمین برای خفتنی کوتاه و بیداری تمام روزها
-
چهارشنبه ۹ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۴:۵۴
-
۸ بازديد
-
-
عصر کرد
لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/906064/